10

990 164 13
                                    

بوی الکل و سرد بیمارستان درون بینی اش پیچید و نور سفید رنگی چشمان زیباش رو اذیت کرد

یونگی: هههوووممم

ناله آرومش توجه جاعه رو جلب کرد، آلفا با شتاب از روی صندلی بلند شد و زنگ بالای تخت رو فشار داد

طولی نکشید که دکتر، دست یارش و سر پرستار وارد اتاق شدن
دو پرستار برای آرامش کادر آلفا رو بیرون کردن

دکتر شروع به چک کردن وضعیت حیاتی و هوشیاری بیمار کرد

دکتر: اسمت رو یادت میاد ؟

یونگی: می...ن....یونگ...یی

دکتر: بسیار خب

نبض گردن، دست و قلب یونگی توسط دکتر چک شد، نظم نفس هاش و مردمک های چشم هاش هم همین طور

دکتر: وضعیت دستگاه ها چطوره؟

سرپرستار: همه چیز عادیه دکتر

دکتر: خب خوبه

دکتر با انداخت گوشی پزشکی دور گردنش از اتاق خارج شد و جاعه و سلهی به سمتش هجوم آوردن

دکتر: لطفا آروم باشین

سلهی: پسرم یک هفته است بی هوش بود دکتر چطور آروم باشم ؟

جاعه: مشکل چی بوده دکتر ؟

دکتر لبش پایینش رو گزید و مطمئن نبود، باید اول با بیمارش صحبت می کرد بعد با آلفا و همسرش

دکتر: هنوز هم مشخص نیست یکم دیگه بهم فرصت بدین

و بدون اجازه از برای حرف زدن آلفا و امگا داخل اتاق شد
همه رو مرخص کرد و کنار تخت بالای سر یونگی ایستاد

دکتر: چی شد که بی هوش شدی ؟

یونگی: با دوستم در حاله .... فیلم دیدن بودیم که یهو .... یهو تمام وجودم انگار .... آتیش گرفت ک بعد درد وحشتناکی .‌... توی قلبم‌‌ .....حس کردم

یونگی با سختی تمام تعریف کرد و منتظر به دکتر خیره شد

دکتر: این نشونه ها فقط و فقط یک چیز رو میگه

یونگی: چی دکتر ؟

دکتر: جفت شما مرده

یونگی سکوت کرد، سکوتی به بلندی بلندترین فریاد
راضی نبود به مرگ کسی که تحقیرش کرده بود و به احساساتش لطمه وارد کرد بود

ناگهان نگاه امگا به روی تی وی روشن اتاق رفت و تیتر قرمز توجهش رو جلب کرد

مرگ آلفا جانگ هوسوک
وارث آلفا جانگ از دارندگان شرکت های واردات و صادرات
در هفته پیش در گذشت
علت مرگ نیز خودکشی اعلام شده است

صدای مجری اخبار به شدت روی ذهن خسته اش خط می انداخت

مگه میشه ؟ خودکشی ؟ اونم هوسوک ؟
امکان نداشت اون آلفای احمق حتی به خودکشی فکر هم بکنه
اون حتی مسئولیتی نداشت که حداقل یک استرس کوچیک بگیره چه برسه به خودکشی؟

MASKED [sope]Where stories live. Discover now