برخورد

126 8 4
                                    

اون یه فرشته بود ...از همون اول که اومد توی زندگیم جذب موهای مشکی و چشمایی شدم که همه عاشقش بودن.ماجرا فقط از یه برخورد شروع شد....
یک سال قبل
د.ا.د نایل
_نایل،نایل،نایل،نایل،نایل،نایل،نایل،نایل

_اه لویی ولم کن بزار بخوابم

_نیکی میناج اومده بخورتت =|

_ها؟!؟کو؟!؟!چی؟!؟!کجاست؟!؟

_وای پسر باید قیافتو میدیدی هاهاها

_اه مرض لویی تو که میدونی من از اون میمون مترسم هی منو اذیت کن :( گمشو بیرون

به این ترتیب لویی بدبخت با ضربه ی متکای خوشبخت گم شد بیرون. (دی:)با هزارتا اه و ناله و بدبختی پاشدم.مسواک زدمو یه دوش گرفتمو سریع رفتم پایین .همه بچه ها دور میز بودن.نامردا داشتن بدون من صبحونه میخوردن. رفتم و روی صندلی نشستم.
_ برای منم بزارین!!!

لیام_نترس یه سطل پر پمنکیک برات گزاشتیم(اخه با سطل ؟؟ :|)

_یه سطل؟؟؟فقط یه سطل؟(بیا منم بخور :/)

هری_بیا منو بخور(قربونه تو برم من)

_اگه مشتاقی باشه

رفتم یه گاز از هری (:|)گرفتم که لیام دستمو از پشت گرفت و گفت:
_نایل بچه بازی درنیار صبحونتو بخور بعد از ظهر باید بریم سر ضبط

_اع من میخوام برم ورزش!!!

زین_مگه توی گامبالو ورزشم میکنی؟؟؟

_نه فقط توی عصبی میکنی

_عصبی؟
_کی دیروز تلویزیون بدبختو زد خورد و خمیر کرد؟

_نایل من که معذرت خواستم اون موضوع تمام شده است.

لیام_بس کن نایل

تا اومدم جواب بدم لیام اینو گفت و من در هر حال خفه شدم.که هری سکوتو شکست و بحثو عوض کرد:
هری_نایل امروز با کیتی قرار نداشتی؟
_اخخخ خوب شد یادم انداختی نزدیک بود جعبه رو یادم بره !
اوپسس....
همه با هم:جعبههههه؟
_ اوممم خب من ازش خوم میاد
لیام_فکر نمیکردم جدی باشه
_گایز من برم دیر میشه بای
و جوابمو شنیدم.رفتم بالا و شلوارک و تی شرت ورزشی پوشیدمو زدم بیرون .بعد از یکم دوییدن یه دکه نظرمو به خودش جلب کرد. البته دکه ها همیشه برای من جذاب بودن (:|)تشنم بودو رفتم یه ابمیوه بخرم.
_یه ابمیوه رژیمی

_بفرمایید 2 دلار

_این 4 دلاره

_صبر کنید

رفت بقیه پول رو بیاره که توجهم به تبلیغ تور شرکت مسافربری افتاد. تور 4 هفته ای به ایرلند .. اومم این یه فرصت بینظیره تا خونوادمو ببینم .نوشته باید هماهنگ کنم تا تور لیدر شخصی بگیرم.
فردا بهشون زنگ میزنم. فقط خدا کنه لیدرمون از اون کنه ها نباشه :||
وایی چقد من بدبختم:|
د.ا.د اسکای~~
داشتم به این که من چقدر خوشبختم ، همه چی ارومه ، من چقد خوشحالم فکر میکردم D: (عجب تفاهمی)که با یه چیز سفت که فک کنم درخت بود برخورد کردم(:|) سرمو بلند کردم منو یه پسره با هم پخش و پلا رو زمینیم . یکم به حالتمون دقت کردم دیدم پام نزدیک بود بخوره جای حساسش (تصورش برام سخته:|)
بلند شدمو خودمو عصبی نشون دادمو گفتم:

_مرتیکه ی عوضی حواست کجاس؟؟؟چرا انقد کلت سفته ؟ها؟!مگه باید توی خیابون عین بز راه بری کله سنگی؟شیطونه میگه بزنم لت و پارت کنم ولی حیف جلو جمعیت نمیشه!(دقت کنید اینو خیلی سریع گفت)

دیدم هر هر داره میخنده! ایی رو اب بخندی!با خنده بلند شد و سرشو اورد بالا و وای چی میدیدم !!!!چی میدیدمممممممممم؟؟؟(چی میدیدی؟ :|) عجب غلتی کردمااااااا،میشد مخشو زد !ای به خشکی شانسسسس!البته توی گروهه فقط از این لوس بدم میومد (ببین دیگه داریم درگیر میشیما :/) ولی بهرحال میتونستم مخ دوستاشو بزنمو پولی صاحب شم *_* .
تا حالا از نزدیک ندیده بودمش . ایی بد نبود .(ببین.....) چشمای ابی زیبا و لبخند بزرگی داشت . توی این تفکرات احمقانه بودم که با صداش بیدار شدم.(تفکر:احمق خودتی)

پسره:کاش همین جور که تند تند حرف میزنی بجاش یکم پلک بزنی

متوجه شدم بهش زل زده بودم .=/ دوباره گفت:
_خب حالا یه لحظه صبر میکردی توضیح بدم . ببخشید تقصیر من بود .

_نه تو رو خدا میخواستی تقصیر من باشه؟؟

_واقعا که خیلی.... حالا چرا کله سنگی؟

یه ضربه به کلش زدم گفتم :
_سفته !
میخواست دستشو بیاره بالا خداحافظی کنه . میتونم حدس بزنم میخواد چی بگه .من واقعا از این که یه پسر ازم خدافظی کنه بدم میاد فکر میکنم مزاحمم :( .پس منم زودتر دستمو اوردم خدافظی کنم که زایع شه و قبل این که حرفی بزنه حرفشو خوردمو گفتم:
_ببخشید من کار دارم باید برم

و رفتم . اخیش چه خوب شد ^_^

د.ا.د نایل
باع =/ خوددرگیر.میخواست کلاس بزاره ها :| .راستی تازه فهمیدم کهازم امضاع نخواست و جیغ نزد!به من میگه کله سنگی !کلاغ!مومشکی زایع :/ (ببین نایل توهین نکنااااا)

وای یک ساعت دیگه تا قرار مونده !!!!!دیرممم شددد!

سریع دویدم سمت خونه و دوش گرفتم . توی کمدم یه کت و شلوار مشکی پیدا کردمو پوشیدم و توی ایینه خودمو دیدم *_* وایی چه خوشتیپ شدمممم
خب یه ربع دیگه مونده و من قراره به سوی ناندوز حرکت کنم.(این ادم نمیشهه!)سوار ماشین شدمو حرکت کردم به سوی ناندوز.

توی ماشین داشتم به اهنگ های خودمون گوش میکردموهی قربون صدقه خودمون میرفتم.(-___-)و ناگهان ماشین ایستاد ،به خشکیییی شانس !خیلی دیرم شدهههه :((

جلومو نگاه کردم دیدم یه ماشین دیگست قیافش معلوم نبود ولی معلوم بود زنه!(ببین...)در کل گند زد به ماشین تازه دوماد خوجلم :(( (اوق اوردم بالا..)
رفتم پایین بزنم تو پوزش >:|
_خانم حواست کجاست ؟!؟ گند زدی به ماشین 2000 دلاریم ؟!؟

_اولا سلام کله سنگی ! دوما منو سرزنش نکن چون امروز صبح تو کلمو داغون کردی! اینم تلافیشه!!!!!

اع این که همون دختره ی کلاغه :/ ولی عجب رویی داره خدایااااااا

_اولا ماجرای صبح تقصیر تو بود و من فقط برای عرض احترام عذر خواهی کردم . دوما خصارتمو بده چون اینم تقصیر تویه !

_به همین خیال باش !

اع گازشو گرفت و رفت!دختره پررو حالا وایسا به حسابت میرسم حیف الان دیرم شده !!
و رفتم . اخیش چه خوب شد ^_^
خوب بچه ها میدونم اول داستان خیلی بد بود و اولای داستان نایل زیاد نمیاد ولی مطمعن باشید هز چی جلو بریم بهتر میشه داستان :)) نظر بدید لطفن
پیج اینستای داستان :
@1_story_1d
Love ya to the moon and back\~~~
راستی زین توی این داستان خیلی بامزست :) زین گرلا خوششون میاد

she is incredibleWhere stories live. Discover now