شخصیت های داستان
1_ لوسی هیل در نقش اسکای خودمون
2_نایل خودمون (:|)
3_ لوییس و بقیه پسرا خودمون (بهترین دوستشه)
4_کیتی خودمون
_5کالوین معشوقه کیتی
6_باربارا که ردر اینده با لویی دوست میشود :)
~~~
د.ا.د اسکای
سوار ماشین شدمو رفتم.پسره پررو . خسارتم میخواد. اوخ سرم درد میکنه......خدایا اینا چه موجودانی بودن تو افریدی؟!؟ خب بگذریم الان کجاییم؟؟داری، کجا میریم؟؟ اصن چیکار داریم ؟؟؟ o_oاهان یادم افتاد ! باید برم خونه :D (خسته نشی یوقت) امیدوارم بتربارا از سر کار برگشته باشه.میخوام همه ی اتفاقات امروز دو براش تعریف کنم!مخصوصو این پسره ی کله سنگی! خب حالا دو روز تعطیلی رو چیکار کنم ؟؟بعدش هی برم سر کار واسه دو هفته ! پوففف اع راستی میخواستم برم کارت تمدید کنم ! بخاطر این پسره ی عوضی یادم رفت....(خفه شووووووو)
د.ا.د نایلخب دیگه اتفاقیه که افتاده ...دوباره سوار ماشین شدمو یکم جلوتر جلوی ناندوز پارک کردم .وای دوباره نههههههههه .دوباره طرفدارا و خبرنگارا و فلش دوربین های مزاحم .ولی کیتی بهم انگیزه داد:)
خیلی مغرور با عینک گوچی ام از بینشون رد شدم و محل سگ ندادم . ووی حس مدل بودن بهم دست داد*_*
خوب از در ورودی رد شدم و رفتم تا میزی که رزروکردمو پیدا کنم . اها ایناهاششش .
واییییییی نههههه کیتی قبل از من رسیده .همشم تقصیره این دختره کلاغ بود.خیلی خب نایل ...قوی بتش و معذرت بخوا
با قدم های اروم به سمت میز رفتم و کیتی بلند شد کهبهم دست بده ... ^_^ چه زن اینده مودبی دارم !!!!
_سلام نایل_سلا کیک چطوری عزیزم ؟
_خوبم مرسی م..میشه در مورد یه چیزی حرف بزنیم.؟
_اره چرا که نه ! اتفاقا منم یه سورپرایز برات دارم.
جیب کتمو چک کردم تا از اوردن جعبه مطمعن شم .....
_خب نایل میدونی چیه (چیه؟ :/)خب تو 22 سالته و من 30...
_خب؟؟
_اینجا پر از دخترای جذابه....
_خب؟؟؟
_در کل منظورم اینهکه ما به ...
_مابه؟(ماره؟؟؟o_O)
_ به درد هم نمیخوریم
خیلی سزیع این جمله رو گفت و باعث شد شوکه بشم .خیلی شوکه...
_نایل متاسفم
_منظورت چیه؟؟؟مگه به همین راحتیه؟؟
_نایل ما فقط سه روزه با هم اشنا شدیم
_ولی قرار بود ازت ...
_ببین نایل من خیلی کار دارم .متاسفمم. واینو بدون که باهم دوست میمونیم!
_برو!
داد زدم.
__نایل من.._گفتم برو!
باورم نمیشه ! اولین دوست دخترم بهم شکست عشقی زد ! (اوخیییی بچم چه مثبته!میخواسته با اولین دوست دخترش ازدواج کنهه ! ای ننه!^_^)
توی هنگ مونده بودم ._ببخشید اقا غذاتون رو میل نمیکنین؟؟اقا؟؟
دیدم یه دست جلوم داره حرکت میکنه .فکر کردم کیتییه گفتم:
_هاااا؟؟چته؟؟؟_ببخشید اقا غذاتون!
_بگیرش
_ولی اقا شما هیچی نخوردین
_برای خودت به عنوان دستمزد!
ر فتم بیرون . هنوز توی شوکم.
این قسمت کوتاه بود :) خوب توی شوکه دیگهههه میدونم همتون الان دارید فحش میدی میگید نایل به کیتی نمیخوره ولی برای بحال شدن داستان بود دیگهه :p
نظر بدید لطفا :((
Love ya to the moon and back !~~~
ر
YOU ARE READING
she is incredible
Fanfictionفکر نمیکردم عاشق کسی بشم که همیشه باهاش لج میکردم...الان بیشتر میشناسمش ....اون فوق العادست...