Unity_ Part 1

95 16 193
                                    

نکاتی که به درک بهتر داستان کمک می‌کنن:

۱. سه امپراطوری شامل:
_گوگوریو که قدیمی ترین، پهناور ترین و شمالی ترینشونه که در موقعیت کره ی شمالی امروزی قرار داره و سرزمینی سردسیر، پر از کوهستان و موانع طبیعی و همسایه ی چین عه
_بکجه که با وجود اندازه ی کوچیکش به خاطر خاک حاصلخیزش کشوری ثروتمنده و در موقعیت کره ی جنوبی و سئول امروزی قرار داره
_شیلا که در طول تاریخ پستی بلندی های زیادی رو در قدرتش تجربه کرده و گاهی ضعیف ترین سه امپراطوری تلقی می‌شده ولی در نهایت سه امپراطوری رو متحد کرده (تیکه ی آخر به درد داستان نمیخوره صرفاً اطلاعات عمومی بود)

۲. قلمرو و سلسه های حاکم چین در طول حکمرانی سه امپراطوری تغییرات زیادی داشته و من برای راحتی کار همه از تاریخ چشم پوشی و همه رو 'چین' خطاب می‌کنم

۳. در این داستان تمام اعضای خاندان سلطنتی به غیر از والدین و همسر و فرزندان امپراطور باید قصر رو ترک کنن

۴. انقلاب تابستونی شب ۳۱ام خرداده که بهار جاش رو به تابستون می‌ده و هر صد سال یکبار در شب ماه کامل رخ می‌ده

۵. اعضای اکسو می‌تونن قدرتشون و عکسش رو (مثلاً ایجاد آتش و خاموش کردن آتش موجود) بدون نیاز به ماده ی اولیه و تماس فیزیکی روی خودشون یا بقیه اجرا کنن

۶. یادآوری قدرت و رنگ هر عضو:
_شیومین: یخ به رنگ آبی روشن
_سوهو: آب به رنگ آبی تیره
_لی: درمانگری و شفا به رنگ صورتی روشن
_بکهیون: نور به رنگ سفید
_چن: آذرخش به رنگ زرد
_چانیول: آتش به رنگ قرمز
_دی او: زمین(قدرت) به رنگ بنفش، یعنی هم میتونه خاک رو کنترل کنه هم زورش زیاده
_کای: تلپورت به رنگ خاکستری
_سهون: باد به رنگ سبز

۷. اتفاقات این داستان منطبق بر تایم لاین واقعی سن اعضا، زمان ورودشون به اس ام، دبیو و ۹ نفره شدن اکسو هست

۸. مکان تتوهای ذکر شده در این داستان از موزیک ویدئو ی MAMA استخراج شده و شکل این تتوها در دوران ot12 و ot9 متفاوت و مشابه موزیک ویدئو های MAMA و POWER هست
همچین گوی های قدرت موزیک ویدئو ی POWER در این داستان به کار برده شدن

۹. استفاده از ' به معنای صدایی درون ذهن و " به معنای صدایی در عالم مادی که با گوش شنیده میشه هست

.
.
.
.
.

'برادران من، در شب ماه کامل و انقلاب تابستانی در جایی که قلبتان شما را فرمان میدهد بار دیگر یکی شوید'

بکهیون و جونگده در پوشش تاریکی شب، وقتی که تنها چیزی که مسیرشون رو روشن میکرد ماه کامل بود سوار بر اسباشون به سمت جایی می‌تاختن که راهش رو با قلبشون بلد بودن
جایی فراتر از قلمرو بکجه، در کوهستان های گوگوریو نزدیک قلمرو چین
عجیب تر از کاری که الان داشتن میکردن، خالی بودن پستای مرزی بین بکجه و گوگوریو بود
انگار که یکی به عمد راهو براشون نشون گذاشته بود
"هیونگ، وقتی گفتی آدمای دیگه اییم مثل ما اون بیرون هستن هیج وقت فکرشو نمیکردم اینطوری پیداشون کنیم." جونگده در حالی که داشت از اسبش پیاده می‌شد گفت.

صلابت بال‌هایتWhere stories live. Discover now