هشدار امگاورس، امپرگ، خون، سقط جنین
×××
یه روز بهاری معمولی، صدای پنکه های دیواری و کلیدهای کیبورد و تیک تیک ماوسها از میزهای کناری تو سرش میپیچید و تمرکز رو سختتر میکرد.
پشت میز خودش نشسته بود و با سرعت تمام تایپ میکرد تا بتونه قبل از تموم شدن اخرین روز کاری هفته تمام تسکهاش رو به پایان برسونه.
دستش رو به سمت لباسش برد تا با تکون دادنش خودش رو باد بزنه اما آرنجش موقع برگشت به جامدادی روی میز خورد و باعث شد بیفته. خودکارها و ماژیکها پخش زمین شدن و سکوت کاذب رو شکستن.
نمیخواست حتی یه لحظه حواسش پرت چیزی شه پس اهمیت نداد و نگاهش رو به سمت مانیتور برگردوند.
اما وقتی همکارش (سو چانگبین، یه جنتلمن واقعی) شروع به جمع کردن ماژیکهایی کرد که زیر پاش قل خورده بود نتونست اهمیت نده و کنارش روی زمین نشست تا جمعشون کنه. زیر لب چیزهایی هم زمزمه کرد که بی ادب جلوه نکنه.
بی ربط به زمزمهها چانگبین پچ پچ کرد: آسیب دیدی؟ و نگاه نگرانش به سمت صندلی سفید چرخدار لوکس بود. هیونجین تعجب کرد و ضمن گفتن اینکه چیزی نشده به سمت صندلی برگشت تا متوجه فاجعه بشه.
اندازه کف دست روی صندلی خون جمع شده و به سمت جلو کشیده شده بود. سریع نگاهش رو به بین پاهای خودش داد و رد خون رو از بین پاهاش تا زانوهاش روی جین آبی دنبال کرد.
قلبش گرفت و دستش رو ناخودآگاه روی شکم نه چندان برجستهش گذاشت. در عین حال حس خجالت قوی تر بود. هیچوقت با هیچکدوم از همکاراش موضوعات شخصیش رو درمیون نگذاشته بود اما حالا چنین اتفاق خجالت آوری درست جلوی چشم سو چانگبین رقم خورده بود.
هول شده بود با عجله از تو کیفش چندتا دستمال برداشت و سعی کرد صندلی رو تمیز کنه. چانگبین دستهاش رو گرفت و نذاشت ادامه بده: من تمیزش میکنم تو حالت خوبه؟ تا اون لحظه نفهمیده بود چشماش پر از اشک و گونههاش داغ شده بودن.
جواب داد: من... من خوبم. چیزی نیست هفته پیشم همینطور شد دکترم گفت طبیعیه باید بیشتر حواسم میبود انقدر سرگرم کارم شدم که- چانگبین وسط حرف زدنش پرید: هی هی اشکالی نداره. چیزی نشده. نمیخواد چیزی رو توضیح بدی. میخوای بری سرویس؟ من میتونم پشتت بیام. اگه شلوار نداری من توی ماشین یکی دارم.
با پشت دستهاش اشکهاش رو پاک کرد و بغضش رو قورت داد. نمیخواست به اتفاق بدی فکر کنه.
- نه ممنون خودم آوردم فقط لطفا باهام بیا.
تا همین الان هم به لطف آروم حرف زدن چانگبین (برخلاف بقیه مواقع) توجه کسی رو جلب نکرده بودن. و باز هم به لطف چانگبین بدون جلب توجه به سرویس رسیدن.