" چپتر چهاردهم "

520 59 29
                                    

هر سه لباس هایی که یونگی با دست های خودش طراحی و دوخته بود رو پوشیدند ...

جوری زیبا شده بودن که هر قدم که برمیداشتند سر همه به سمت اون ها بر می گشت .

به قدری زیبا شده بودند که بتا بودن جونگ سوک و جونگ کوکی که بقیه فکر میکردن یه بتاست ، به چشم نمی یومد

در نظر بقیه دو بتا و یک امگای نر ... زیبایی آنها با هر قدم شان زبان زده همه شده بود ..!

!

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

+ من که میگم یه راست بریم تو !

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


+ من که میگم یه راست بریم تو !

جونگ سوک که از نگاه هایی که بهش افتاده بود خوشش اومده ، خودش رو مغرور نشون میداد ... در جواب جونگ کوک که معلوم بود از این نگاه هایی که روش بودن خجالت زده شده و می خواست زودتر بره داخل تا اینکه این‌نگاه ها تموم بشن ... بلند جوری که انگار میخواست پُز بده لب زد :

_ هیونگی ، اسم ما رو از قبل دادن بهشون .

اخه ما خیلی خاصیم و از نزدیکانشون هستیم !

MOON | VKWhere stories live. Discover now