Haunted House [Minsung]

351 27 7
                                    

Tags:

Haunted house - choking - bugs - porn without plot - face sitting - bottom minho

مینهو، تا جایی که پای فوبیاهاش وسط نبود، ابدا آدم ترسویی محسوب نمیشد. فیلم‌های ترسناک و جنایی تنها چیزی بودن که حوصله‌ش رو سر نمیبردن و صحنه‌های حاوی خشونت، هر چقدر هم که واضح و شدید بودن، باعث نمی‌شدن نگاهش رو برگردونه.

بنابراین وقتی دوست‌هاش پیشنهاد رفتن به یه اتاق وحشت رو توی آخر هفته دادن، سریعا قبول کرد. تنها چیزی که درموردش می‌دونست این بود که بیرون شهره و جدیدا وایرال شده. به همین خاطر فکر کرد ارزش امتحان کردن رو داره و قطعا ارزشش رو داشت. حداقل این چیزی بود که مینهو تا بیست دقیقه‌ اول فکر می‌کرد.

خونه به شدت بزرگ بود و علاوه بر این که بافت قدیمی داشت، نماش هم تخریب شده و رنگ پریده بود. حداقل نیم ساعت از شهر دور بود و این که کمتر ملک مسکونی اطرافش دیده می‌شد، بهش جلوه ترسناک‌تری می‌بخشید. طراحی و دکوراسیون داخل خونه هم کاملا حس واقعی بودن رو القا می‌کرد. پله‌های چوبی غژغژ می‌کردن، فضا با بوی نم انباشته بود، وسیله‌ها هر چند لحظه یکبار سر خود تکون می‌خوردن و گاهی راهروها به قدری تاریک می‌شدن، که فقط تا دو قدمی خودشون رو می‌دیدن. علاوه بر این‌ها، چیزی که از بقیه اتاق وحشت‌ها متمایزش می‌کرد، این بود که باید یه معما رو حل می‌کردن تا اجازه خروج داشته باشن و این شامل پیدا کردن کلیدهای مخفی برای باز کردن صندوقچه‌ها و رمز گشایی ژورنال‌های قدیمی میشد.

مینهو واقعا از این که میتونست هر چقدر می‌خواست، از جیغ‌های هیونجینی که ازش آویزون بود و چان لرزونی که رنگش پریده بود لذت ببره، خوشحال بود.

هیونجین واقعا پر سر و صدا بود و با هر بار ظاهر شدن یه مومیایی یا قاتل سریالی اره برقی به دست جلوشون، شنوایی مینهو به لطف جیغ کشیدنش زیر گوشش، چند درجه کاهش پیدا می‌کرد. در مقابل، چان بیشتر واکنش‌هاش فیزیکی بودن و مینهو مجبور بود هر چند دقیقه یه بار، بهش یادآوری کنه که ناخودآگاه توی صورت بازیگرها نکوبه. خودش هم با هر صدا و حرکت ناگهانی از جا می‌پرید و ضربان قلبش تند می‌شد، اما دلیلش فقط غیر منتظره بودنشون بود.

همه چیز برای مینهو خوب پیش می‌رفت... تا زمانی که با اون تونل لعنت شده رو به رو شدن. اگه چیزی توی دنیا وجود داشت که مینهو تا سر حد مرگ ازش بترسه، اون حشرات و ارتفاع بودن. این ترس به قدری شدید بود که یه بار موقع فرار از سوسک مرده‌ای که همخونه‌ش سونگمین به دست گرفته بود و باهاش قصد اذیتش رو داشت، پاش پیج خورده بود و مجبور شده بود یه هفته به آتل ببنده. این برای سونگمین درس عبرت شد که دیگه همچین شوخی باهاش نکنه و با این که مینهو خیلی زود بخشیدش، مدت‌ها به خاطرش عذاب وجدان داشت‌.

-' SKZ Oneshot Book '-Where stories live. Discover now