جو حاکم بر فضای کاخ با وجود سکوت امپراطور خفهکننده بود و وزرا نگاه های نامطمئن و مرددی رو باهم رد و بدل میکردن..
امروز زمان اعلام حکم و تصمیم نهایی امپراطور بود و میشد گفت هردو جناح شمال و جنوب خواستار این اتفاق بودن اما یک حزب به دنبال تضعیف و دیگری اتحادی برای قدرت ولیعهد!!.امپراطور رو به پیشکار ارشد سری تکون داد و اجازه خواندن متن حکم دربار رو اعلام کرد..
پیشکار پس از باز کردن توماری که به خط خود عالیجناب نوشته شده بود، با صدای بلندی شروع به خبررسانی کرد:
_طبق بررسی آرا و خواسته مکرر مقامات دربار مبنی بر مقوله برگذاری انتخاب همسر برای ولیعهد چوسان، عالیجناب یی مونجونگ..حکم موافقت امپراطور بدین وسیله اعلام میگردد!..
_سپاس و درود در برابر لطف شما امپراطور!!
صدای بلند و هماهنگ درباریان حاکی از رضایت همه جانبهاشون بود اما در نهایت زمزمههایی در پی سخنان بعدی پیشکار شکل گرفت..
_و اما در رابطه با ازدواج شاهزاده جئون!..امپراطور در حال حاضر از عملی شدن این حکم خودداری نموده و زمان ازدواج دیگری رو برای شاهزاده دوم در نظر خواهند گرفت!.
این دستور از طرف شخص خود عالیجناب ثبت گردیده و قابل بازنگری نمیباشد!!_اما عالیجناب!!.چطور این تصمیم..
_وزیر مین!! بنظر میاد در حین خواندن حکم به فرمان امپراطور گوش نسپردین که متوجه نشدین این حکم قطعی و ثانویه ایشون خواهد بود!!
وزیر لی از جناح شمال اعتراض وزیر مین رو در دم خفه کرد و امپراطور هم از تصمیم قطعی برای پسران ارشدش راضی بنظر میرسید.
"فلش بک"
بوی عطر چای بابونه در کل اتاق پیچیده بود و فضای آرامشبخش محیط،مخصوصا با وجود لبخند های همیشه گرم امپراطور اضطراب ولیعهد رو کمتر میکرد و باعث میشد راحتتر خواستهاش رو به زبون بیاره..
_خیلی وقت بود که در کنار هم چای ننوشیده بودیم..چندباری میخواستم ازتون بخوام اما فرصتی مهیا نشد.
ولیعهد با شنیدن حرف پدرش لبخندی به چهره دلنشینش که بر اثر زمان با خطوطی از چروک های کمرنگ مزین شده بود؛ زد و فنجانش رو روی میز گذاشت.
_همیشه باعث افتخار منه که با شما وقت بگذرونم پدر جان..پوزش منو بابت تاخیر در این باب بپذیرید.
_خب حالا چه چیزی باعث شده که ولیعهد من به دیدنم بیاد؟
جیمین لبش رو با زبون تر کرد و بعد از کمی مکث برای چینش کلماتش گفت:
_من موافقتم رو با مراسم انتخاب همسر اعلام میکنم سرورم اما..خواستهای ازتون دارم.
_همین که قراره ازدواج و در نتیجه جانشینت رو به زودی ببینم برای قلب پیرم کفایت میکنه..ممنونم که برای این امر حاضری..و چه درخواستی؟
YOU ARE READING
𝗣𝗿𝗶𝗻𝗰𝗲'𝘀 𝗘𝗰𝗹𝗶𝗽𝘀𝗲 ‖ KOOKJIN "COMPLETED"
Fanfiction"ماه گرفتگی شاهزاده" _اینجا خونه من نیست، اقیانوس خونه منه! _من اقیانوس تو میشم. @spidervictory "چنل تلگرام" Main Couple:KOOKJIN Sub Couple:TAEGI