PART 8

53 8 5
                                    

_لو آماده‌ای؟
+آمادممم

با خوشحالی داد زد و با پاهای برهنه وسط اتاق ایستاد. سهون برگشت و نگاهی به پسرکش که با تیشرت بلند و با پاهای لخت وسط اتاق ایستاده بود کرد و اخماش در هم رفت. سریع از توی کمد گوشه اتاق شلواری برداشت و جلو رفت. لوهان با دیدن شلوار توی دستای سهون سریع از سهون دور شد و جیغی کشید.

+نههه من اونو نمیپووشممم.
_لو باید بپوشی نمیتونی توی راهروهای بیمارستان با پاهای لخت راه بری.
+نمیخوام. دردم میگیره
_قول میدم درد نگیره

مظلومانه به سهون نگاه کرد.

+قول میدی؟
_قول میدم

سهون آروم جلو رفت و جلوی پای لوهان نشست و شلوارو جلوش گرفت. پسرک دستاشو روی شونه‌های مرد بزرگتر گذاشت و آروم پاهاشو توی پاچه‌های شلوار گشاد برد؛ سهون با دقت جوری که به دم بچه گربه فشار نیاد، دمشو از سوراخ مخصوص شلوار رد کرد و شلوارو بهش پوشوند.

_خوبه؟ درد نداری؟
با مالیده شدن دمش به گردنش و بعد شنیدنِ صدای خنده‌های پسرکش پوکر بهش نگاه کرد و بعد بلند شد ایستاد.

+منم بغل

دمپایی هاشو جلوی پاهاش گذاشت و بعد از پوشیدن اونا بغلش کرد و از اتاق بیرون رفت.

توی آسانسور رفت و دکمه طبقه پایینو زد و تا وقتی که آسانسور به طبقه مورد نظر برسه نگاهشو به انعکاس تصویر خودشون توی آینه آسانسور داد.

پسرکش سرشو طبق معمول توی گودی گردنش فرو برده بود و بازیگوشانه دمشو تکون میداد و این صحنه سهونو به خنده مینداخت. لوهان شخصیت شیطونی داشت و اگه پیکا هم این شخصیت شیطونو به ارث برده باشه میدونست که قراره بدبخت بشه.

آسانسور توی طبقه پنجم ایستاد و سهون از آسانسور بیرون اومد و به سمت اتاق شماره 57 حرکت کرد.

جلوی در اتاق ایستاد که همون لحظه لوهان سرشو از توی گودی گردنش بیرون آورد و به اتاق نگاه کرد. سهون پسرکو روی زمین گذاشت و بعد از پوشوندن گان بهش اثر انگشتشو زد و باهم وارد اتاق شدن.

پسرک سریع به سمت دستگاه رفت و به نوزاد خوابیده نگاه کرد و با دیدن قیافه آروم و معصوم دخترک خوابیده لبخندی روی لباش نشست و با ذوق بهش نگاه کرد.

+میتونم بغلش کنم؟
_نه. اون برای اینکار هنوز زیادی کوچیکه.
+میتونم بهش دست بزنم؟

سهون لیسی به لباش زد و نگاهشو بین لوهان و پیکا
.
_نه نمیتونی.
+خب پس بریم. دیدمش دیگه.
_نمیخوای باهاش حرف بزنی؟
+چی بگم؟
_هر چی دوست داری.

نگاهشو به دخترک داد و روی پنجه پاهاش بلند شد تا دید بهتری بهش داشته باشه.

+سلام پیکایا من بابایی تو لوهانم اینم بابایی هر دومون سهونیه. زود بزرگ شو و بیا پیشم. فعلا

ACADEMIAWhere stories live. Discover now