Heart 5

164 50 5
                                    

_ دختره‌ی احمق

با صدای فریاد بلند پدرش و برخورد جعبه‌ی چوبی سیگار پدرش به سرش خراشیده شدن بالای ابروش و گرمای خون رو احساس کرد ولی هیچی نگفت. بدون اینکه خم به ابرو بیاره منتظر بقیه‌اش بود. تا چند دقیقه‌ی دیگه تموم میشد و می‌تونست به اتاقش برگرده‌. فقط باید تحمل می‌کرد.

_ پاشدی رفتی شرکت پارک که چی بشه؟ که منو تحقیر کنی؟ گدایی عشق اون آلفای لعنتی رو بکنی؟؟؟؟ نمیفهمی داره میپیچونتت؟ دوستت نداره بچه ی احمق. به خودت بیا

"ساکت باش.... نلرز. الان تموم میشه. تو بدتر از اینا رو هم ازش شنیدی. تحمل کن سوهی. تحمل کن.... تو میخوایش پس حرف های بقیه رو بریز دور . فقط به آینده فکر کن. بقیه هرچی میخوان بزار بگن تو به دستش میاری. آفرین دختر خوب. تحمل کن.... دیگه چیزی نمونده. الان تموم میشه و می تونی برگردی پناهگاه خودت. آره. آره...

_ تا آخر این ماه وقت داری یون سوهی. اگه تا آخر این ماه اون آلفا باز هم جواب نده قرارداد رو بهم میزنم.

چی؟ گوش هاش سالم بودن پس...... درست شنیده بود؟ یهو حس سرما کرد. چرا یهو هوا انقدر سرد شد؟

_ فهمیدی؟؟؟؟

با دادی که پدرش کشید از جا پرید. چرا لال شده بود. باید جواب میداد. باید جلوی پدرش وایمیستاد و می گفت نمیتونه همچین کاری باهاش کنه. ولی فقط با صدای لرزون جواب داد:

+ ب..بله پدر

_ می تونی بری

تقصیر خود احمقش بود. نمیتونست جلوی این مرد از خودش مقاومتی به خرج بده....

تعظیم کوتاهی کرد و با قدم های آروم بیرون رفت و جا سیگاری خونی که هدیه‌ شصت و چهار سالگی به پدرش بود کف زمین جا موند...

با قدم های لرزون خودش رو به اتاقش رسوند. در رو باز کرد و بعد از پرت کردن خودش داخلش در رو پشت سرش بست و سریع روی تخت گوشه‌ی اتاق رفت و خودش رو زیر پتوش پیچید.

+ هیش....هیش... چیزی نیس. چیزی نیس. آروم باش دختر. نفس عمیق بکش...... میتونی تو از پسش بر میای...هیش... نگران چی هستی؟ اون آلفا مال تو میشه. جیونی در کار نیس پس از هیچی نترس.هیچی نمیشه.... هیچی نمیشه....هیچی نمیشه....

صدای حرف زدن و هق هق های دختر توی اتاق شنیده میشد ولی اونقدر بلند نبود تا به گوش خدمه‌ی پایین برسه

بچه که بود بعد از هر تحقیر و کتکی از پدرش به جای مادرش خدمه سراغش میومدن. زخم هاش رو پانسمان میکردن. بدون هیچ محبتی و بعد هم تنهاش میزاشتن. ولی بزرگتر که شد بعد از هر تحقیر و کتک دیگه صدای هق هق هاش رو کسی نشنید. خودش به داد خودش میرسید تا کسی ضعفشو نبینه. به خودش قول داد قوی باشه.

مثل همیشه خودش باید به داد خودش میرسید.

♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡

Dance With My HeartWhere stories live. Discover now