My boy
Part 2
بچه؟
پوزخندی زد
-خب همین بچه قراره باهات شرط ببنده
+از قیافت معلومه اونقدری پول نداری که ارزش داشته باشه سرش شرط ببندم
پاشو برو مزاحم تنهاییم شدی
-اگه میخواستی تنها بمونی میتونستی تو خونت بمونی نه اینکه پاشی بیای اینجا
ویو کوک
چه پسره شجاع و جسوری تاحالا همچین ادمیو ندیده بودم بدون هیچ حس ترسی حرفاش و نظراتشو میگه
+به تو مربوط نیست
-فقط بیا شرط ببندیم
+...خیلی خب
چی داری که با ارزش باشه؟
-بدنم
باورم نمیشد همچین حرفی بزنه اخه مگه دیوونس؟
+چی میگی دیوونه شدی؟
-تو فقط بگو قبوله یا نه
اگه تو بردی بدنم مال تو اما اگه من بردم باید باهات تو شرط بندی هایی که میکنی شریک شم
+عقل نداری؟؟معلومه که قبول نمی..
تا خواستم ادامه ی حرفمو بزنم پاشد
-باشه بابا نخواستیم
میرم سراغ یکی دیگه
خواست بره که ناخوداگاه متوقفش کردم
یعنی چی؟ داشتم چیکار میکردم؟
+باشه...بشین
-پس این یعنی قبوله(با خوشحالی)
+اره
دوباره نشست و قوانین بازیو براش توضیح دادم
-اوکی شروع کنیم
شروع کردیم 5 دست بود دست اولو من بردم البته معلومه من همیشه میبرم این پسره تازه کار هیچوقت به پای من نمیرسه
امیدوار بودم که دست دوم برخلاف انتظارم شکستم داد
-دیدی منم ی چیزایی بلدم؟
+زیاد تند نرو کوچولو
جوجرو اخر پاییز میشمرن
تمرکزمو گذاشتم رو بازی انگار بدنشو میخواستم...میخواستم لمسش کنم مزش کنم تو افکارم غرق بودم که با ی صدایی به خودم اومدم
-هی کجایی؟؟
من بردم ببین(ذوق)
+چ.چی؟؟ مگه میشه؟؟؟
-خودت کارتاتو نگا کن
باورم نمیشه که از ی تازه کار باختم
-خب هنوزم سر حرفت هستی؟
YOU ARE READING
My boy
Fanfictionکیم تهیونگ پسر شیطون و نترسی که ی شب با دوستاش برای شرط بندی میرن و تهیونگ اونجا بدون اینکه با خبر باشه با بزرگترین خلافکار کره سر بدنش شرط بندی میکنه و اگه کوک ببازه باید ته رو شریک قمارای خودش کنه حالا کی برنده ی بازی میشه؟
