بالاخره روزی که بیصبرانه منتظرش بودم رسید
طبق معمول بقیه اعضا و تعدادی از استف ها هم حضور داشتندهمه بودن به جز کسی که باید باشه ، و خب منطقیه از اونجایی که مربیه آموزشیه باید داخل پادگان منتظر سربازهای جدید باشه و این استثنا که اون کیم سوکجین عضو بزرگترین گروه جهانه هم برای اینکه در این روز خارج از پادگاه باشه رو نداره .
ولی من جئون جونگکوک حداقل به کسایی که منو به خوبی میشناسن ثابت شده ادمی نیستم تا در مقابل کیم سوکجین منطقی رفتار کنم .
و همین الان دارم تمام زمین و زمان رو قسم میدم تا این تشریفات مسخره تموم شه تا زودتر از نزدیک ببینمش .بعد از چند ساعت طاقت فرسا البته برای من ، داخل ماشین نشستیم ، جیمین هیونگ کنارم بود و کاملا از ریتم پایی که به به کف ماشین میکوبیدم از هیجان و بی قراری درونم خبر داشت... با زانوش ضربه ای به پام زد :
+ اینقدر برای تمریناتی که قراره ببینی مشتاقی ؟! کمتر از دوساعت دیگ هیونگو میبینیم فکر اینکه من دونسنگشم و تو خب ... دوست پسرشی رواز سرت بیرون کن تا بخواد بهت آسو.._فقط میخوامجایی باشم که میدونم اونم با فاصله چند قدمی از من داره نفس میکشه ... میخوام صداشو از نزدیک بشنوم نه از پشت تلفن ، حتی اگر اون صدا صدای « سرباز جئون جونگکوک هزارتا شنا » باشه
نیشخندی زد و با گفتن پابو سرشو به گوشیش برگردوند.همینه ... حتی ناراحتی و عذاب از سمت اون لعنتی رو من با تمام وجودم میپذیرمش ، بارها شده که از دست رفتارهای بی منطق من عصبی بشه و به جایی برسه که بخواد باهام دعوا یا قهر کنه البته که بیشتر صبوری میکرد و از کارهای بی فکر من میگذشت یا با ابراز دلخوری مطرحش میکرد و من با روش خودم رفعش میکردم .
به هر حال اون کیم سوکجین بود ، هیونگ مهربون و عاقل گروه فردی که فقط برای تحسین کردن خلق شده
با این حال حتی قهر کردن و عصبانیتش طوری بود که من به هیچ وجه اجازه نمیدادم از من فاصله بگیره .
اکر قهر بود عصبی بود یا حتی شده از من بدش بیاد ، باید کنار من باشه ، نزدیک من ، شب تو بغل من ...
غیر از این امکان نداشت ازش جدا بشم تا نزدیک کسی دیگه بشه و من از حرص حرکاتم دست خودم نباشه
با اینک همیشه ازینکه ناراحتش میکردم خودم بیشتر حالم بد میشد .پس باید نزدیکش باشم تا بهش تسلط داشته باشم افراد مزاحم و از دورش کنار بزنم ... تا بتونم براش دلبری کنم که منو ببخشه ، تا هر لحظه فرصت گفتن من دوست دارم میدونی که دیوونتم منو ببخش ، رو داشته باشم .
و اینکه جین عاقل تر از من بود باعث میشد این فاصله زیاد طول نکشه و به همون اندازه هم عاشق بود که طاقت دوری و دیدن بی قراریم وقتی منو نادیده میگیره رو نداره .
جین الگوی هرکسی در دوست پسر بودنه ... جینه من بی نقصه .