قبل از شروع خوانده شود:
این یه توییت آیوعه که فقط جهت سرگرمی نوشته شده.
______________
خلاصه داستان:
جونگکوک ایدلی که صاحب یکی از فن اکانتاش رو در حالی که ادعا میکنه که جونگکوک یه باتم متولد شده، جونگکوک از این طرز فکر متنفر بود پس تصمیم گرفت دلیل این فکر احمقانه رو که چرا اون فن فکر میکنه که اون یه باتمه رو بفهمه.
اون از اینکه به "فنش" تسلیم شده بود متنفر بود.
قسمتی از داستان:
"تاپ نمیتونه به باتم تبدیل شه"
"اره اما وقتی زبون تو کونشون بکنی ناله نمیکنن"
فقط برای اینکه گیج نشین:
@bbgistgguki__________اکانت تهیونگ
@jeonswifwy___________یه ارمی رندوم
@kpoping___________اپدیت کیپاپ
@abcdefghi_jkay_________اکانت جونگکوک
_________________________________
من واقعا درحال مردن از خستگی ام ساعت تقریبا چهار صبحه و من رو به موتم.
راستش من خودمم داستانو نخوندم، میخوام همراه شما پیش برم و زبانمو تقویت کنم اگه جایی اشکالی دیدین متاسفم چون اولین بارمه و دوست داشتم اینکارو بکنم پس انجامش دادم ، امیدوارم که بتونم ادامه بدم من عادت دارم به توقف یهویی ولی تمام سعیمو میکنم اینطور نشه پس همراهیم کنین...
ممنونم🫠❤️
YOU ARE READING
BBG | Vkook
Fanfictiontweet '༎ bbg '༎ vkook '༎ translate ترجمه ای* جونگکوک ایدلی که صاحب یکی از فن اکانتاش رو در حالی که ادعا میکنه که جونگکوک یه باتم متولد شده، جونگکوک از این طرز فکر متنفر بود پس تصمیم گرفت دلیل این فکر احمقانه رو که چرا اون فن فکر میکنه که اون یه باتم...
