اون همه اتفاقاتی که رخ داده بود همشون فقط یه رویا بود؟ همه اون وقایع متعددی که بعد از پیوستنش به سوارهنظام رخ داده بود، حتی اون تیغه سرد که سرش رو قطع کرده بود؟
اگه یه رویاست، پس چه کابوس بیرحمانه و وحشتناکی که پایان آیندهاش رو از همون روز اولی که به پایتخت اومد ببینه.
ولی این رویا خیلی دقیق و واقعبینانه بود...
اگه یه رویا نبود، پس باید این وضعیت رو چجوری درک و تفسیر بکنه؟
طوفان سهمگینی توی ذهن یودر موج میزد.
کسی با طلسم اونو به یازده سال پیش برگردوند؟ یا خدایی بهخاطر مرگش بهش ترحم کرده؟
حتی قدرتمندترین بیدارشدهها هم نمیتونستند زمانو به عقب برگردونن. خدایان هم از طریق پیروانشون قدرتنمایی میکردن، اما هیچگاه دیده نشده کسی از مرگ نجات یافته و به گذشته برگرده.
بااینحال، اگر واقعا به یازده سال گذشته برگشته، فرصتهای زیادی برای تصحیح پشیمانیها و اشتباهات گذشتهاش وجود داره.
بله، آینده!
همان چیزی که همیشه فکر میکرد از دست داده. دستاش از شوق و حیرت میلرزید.
حالا اون میتونست هرکاری بکنه. کشور رو ترک کنه و به کشورای دیگه بره، قدرتش رو افزایش بده و حتی به سوارهنظام نپیونده - اون بهسادگی میتونست انتخاب کنه هر کدوم رو که دوست نداشت رو انجام نده.
‹...و شاید بفهمم علت اصلی تغییرات جهان چیه و جلوش رو بگیرم.›
بله، سوارهنظام مسئله اصلی نبود. یودر وقایعی که تا زمان مرگش اونو درگیر کرده بود رو بهخاطر آورد.
چند سال بعد، شکافهایی به آرامی توی این دنیا ظاهر میشدند. اقلیمها تغییر میکردند و همزمان با بلایای مشابه، قدرت الهی هم به تدریج کم میشد.
دیوانگی و بیاعتمادی عجیبی که پیش از این هرگز وجود نداشت میان مردم رواج مییافت. اتفاقات بیشمار دیگهای هم رخ میداد.
اگرچه یودر نمیتونست به تنهایی این مشکلاتو حل کنه، اما انسانهای تاثیرگذار زیادی توی این جهان وجود داشتند. اگه باهاشون حرف میزد و درخواست کمک میکرد...
«نه... صبر کن.»
افکارش که در حال سرعت گرفتن بود، ناگهان متوقف شدند. سرش رو پایین انداخت و متوجه اشتباهش شد.
یودر قبلی به عنوان فرمانده سوارهنظام قدرت و نفوذ زیادی داشت، ولی حالا اون چیزی بیش از یه جوان تازهوارد از روستا نبود، کی به حرفهاش گوش میداد؟
هیچکسی حرفهاش رو نمیپذیرفت.
سوارهنظام اولین سازمانی بود که توسط امپراطوری اور ایجاد شد. چون امپراطور قبلی، نه، امپراطور فعلی نگرش دوستانهای نسبت به بیدارشدگان داشت.
YOU ARE READING
turning (چرخش)
Mystery / Thrillerیودر یک امگای معمولی که با تواناییهای خود به اوج رسید. به دروغ متهم شد و اعدامش کردند، اما هنگامیکه دوباره چشمانش را باز کرد به یازده سال پیش بازگشته بود. فرصتی برای بازگرداندن.... او نباید همان اشتباهات گذشته را تکرار کند. برای زنده ماندن و نجات...