ورقِ هشتم

412 40 50
                                    

.
.

قرار ملاقات با امگای که زیر ذره‌بین تمامی مقامات قصر،حتی نفس پنهانی هم نمی‌کشید، کار آسونی نبود؛
حتی برای پادشاهی به قدرتمندی جونگکوک راحت نبود!

ولی خب جواب این ملاقات پنهانی رو زمان بهش میفهموند!

.
.

پسری که کنارش راه می‌رفت آشفته و کم‌حواس بود‌،پادشاه کور نبود که این هارو نبینه ولی وقتی که ریسک اومدن تا اینجا رو همراه پسر به جون خریده بود،نمیتونست پا پس بکشه،چه بسا این بیرون رفتن حال و هوای جفتشون بهتر کنه.

چیزی که برای راحتی خیالش مدام توی ذهنش تکرار می‌کرد.

پسری که مسئول اصطبل و نگهداری از اسب های پادشاه بود بعد از اینکه متوجه حضور جونگکوک و تهیونگ شد چکش توی دستش روی زمین انداخت و به سرعت به سمت اون دو نفر اومد

با نهایت احترام تعظيم کرد...سرش پایین بود جرعت نگاه کردن در کهربایی های که نفس کشیدن براش سخت میکرد،نداشت:

+ عالیجناب سلامت باشند

جونگکوک- جیون خوشحالم که میبینم به مریضیت غلبه کردی

با لحن گرم و دوستانه‌ای خطاب به پسر گفت

و حالا حتما فکر می‌کنید واکنش تهیونگ چی بود؟؟

بله دیدن این روی خوش برخورد جونگکوک با پسری که زیر پای اسب هارو تمیز میکرد جای تعجب و حسودی داشت.

تهیونگ فقط اخم و تخم و آسیب دیدن‌های که فراموش نمیکرد، از این مرد دریافت کرده بود.

مثل اینکه مشکل پادشاه خود تهیونگ بود وگرنه اون مرد انگار باهمه خوب برخورد میکرد.

جیون از درون داشت از ترس و کنجکاوی میمرد

فردی که در کنار پادشاه نگاهش میکرد،تمام توجهش جلب کرد
پسر بودنش نمایان بود...انقدر زیبا بود که جیون ناخواسته مشغول مقایسه اون با الهه های درون کتاب های والمیر شد...حتی چهره‌ی بی‌حال و خمارش به خیره کنندگیش اضافه میکرد.

چیزی که جیون ازش وحشت کرد رایحه‌ی شیرینی بود که از پسر ساطع میشد. پس این امگای معروف بود!

اولین برخوردش با امگای که تمام والمیر راجبش صحبت می‌کردند

سعی داشت حالت های بدنش کنترل کنه....پادشاه قطعا برخورد خوبی باهاش نمیکرد اگه به امگاش با سوظن نگاه میکرد!

جیون هرچی بلد نباشه،این رو به خوبی میدونست که گرگ‌های سلطنتی چقدر روی جفت هاشون حساسند!

چه امگا چه آلفا فرقی نداشت،مالکیت هردو به شدت وحشتناک بود.

جیون- میخواید به گشت زنی برید ،سرورم؟؟

Cursed Omega / KooKVWhere stories live. Discover now