چشمام پر شد، هم از ذوق و هم از لذت
جلو اومد و لبای نرم و رویایی شو رو لبامگذاشت و شروع به بوسیدنم کردمن از شدت دلتنگیم بدون اینکه کنترلی روی خودم داشته باشم وحشیانه میبوسیدمش، هر جایی که لبام بهش میخورد رو مک محکمی میزدم و لبای خواستنی شو مدام گاز میگرفتم و جیمین در جواب تمام اینا با آرامش همراهیم میکرد با حوصله میبوسیدم
آدمی نبود که اجازه بده کنترل بوسه دست من باشه اما حالا میدونست من چقدر محتاج اینم که با تمام وجودم بودن دوبارشو درک کنم
بعد از چند دقیقه که بهترین لحظات عمرم بعد از این ۵ سال بود بلاخره دستاز همراهی برداشت و و گاز ریزی که از لبام گرفت باعث شد ناله کنم و بلافاصله زبون شو وارد دهنم کرد تا مثل همیشه کنترل بوسه رو دستش بگیره
زبونشو جای جای دهنمو میبرد و وجودمو هر لحظه بی طاقت تر میکرد، با تمام آشفتگی تنم سعی میکردم باهاش همراهی کنم و به تمام بوسه هاش جواب بدممثل همیشه با حوصله می بوسید اما مک های محکم میزد که باعث کبود شدن لبام میشد، البته که با سرکشی تمام بین بوسیدنش لباشو بین دندونام میکشیدم، مطمئن بودم لباش قراره کبود بشه اما کنترلی روی خودم نداشتم که بخوام انجامش ندم
به بوسیدنم ادامه داد و دستشو وارد پیرهنم کرد و جابه جای بدنمو لمس میکرد ،تو این ۵ سال نداشتن هیچ رابطه ای باعث شده بود بشدت بدنم به هر چیزی واکنش بده
لمسش هر لحظه داغ ترم میکرد، جوری که بین بوسه با صدای ملتمس اسمشو صدا زدم و اون در جواب پوزخندی رو لبام زد، باعث پیچش چیزی زیر دلم شد
تصمیم گرفت از شر لباسام خلاص بشه اما من با حلقه کردن دستام دور گردنش اجازه ندادم عقب بره، اصلا نمیخواستم ازش جدا بشم،نیشخندش از صورتش پاک نمیشد و این برای من که بشدت تحریک شده بودم اصلا خوب نبود
طی یه حرکت سریع پیرهنمو کامل از تنم در آورد و نگاه پر لذتی به بالا تنه ی لختم انداخت، سرشو تو گردنم برد شروع به گذاشتن کیس مارکای ریز درشتش کرد و تو همون حالت دستشو به سمت کمربندم برد و بازش کرد
دستامو تو موهاش فرو کردم و مدام به خودم فشارش میدادم ،خیلی سریع تر از چیزی که فکر میکردم از شر شلوارم خلاص شد و با دستش خط باسنمو و عضومو نوازش کرد
لرز شدیدی تو وجودم افتاده بود، با اینکه تازه شروع کرده بودیم ناله های پر لذتم کله اتاقو پر کرده بود ،هیچ تصمیمی برای کنترل ناله هام نداشتم چون مغزم فقط و فقط جیمینو میخواست
البته که اون بی شرم بودن منو رو ترجیح میداد و با شنیدن ناله هام لبخند میزد، بعد از اینکه مطمئن شد گردنمو کاملا کبود کرده پایین تر رفت و نوک سینه ی سفت شده مو تو دهنش گرفت و با یکی از دستاش اون یکی رو نوازش کرد
BINABASA MO ANG
conspiracy |توطئه
Science Fictionپایان فصل یک شروع فصل دوم به زودی در همین بوک یک سمت لشکر عظیم و تموم نشدنیه مردگان متحرک و سمت دیگه هفتا پسر و مردم دنیا که قربانی چه چیزی شده بودن؟ حرص و طمعش یه عاشق یا سیاست کثیف دولت ها؟ +:جیمین من میترسم، بنظرت ميتونيم دنیارو نجا بدیم؟ ×:نترس...