part 4🔪

36 5 45
                                    

خب بچه ها قبل شروع پارت ی چیزی بگم شاید بعضیا فراموش کرده باشن
لیام هم لاله هم به شدت کم شنواس که با سمعک صداهارو میشنوه.
شاید برا بعضیا سوال ایجاد شده بود که چطور کم شنواس صداهارو میشنوه البته تو پارتای قبل بهش اشاره کرده بودم ولی کار از محکم کاری عیب نمیکنه👇
و اینکه هر جایی از پارت لیام حرف زد و من قبلش چیزی نگفتم خودتون حواستون باشه با زبان اشاره حرف میزنه.
و شرمنده یکم دیر شد این چند وقت یکم سرم شلوغه حس و حال نوشتن نداشتم:)
_________________________________________

سرشو بلند کرد و به ساختمون پشت سرش که در آتش میسوخت و جزغاله میشد نگاه کرد.
کل بدنش کوفته و لباساش از پرت شدن روی زمین به خاطر انفجار ساختمون خاکی و پاره شده بود .
از سوزش شدید پیشونیش آه پر دردی کشید و چهرشو در هم کرد.دستشو روی خون تازه زخمش کشید و به دستاش نگاهی انداخت ،هنوز توی شوک بود و دقیقا نمیدونست چه اتفاقی افتاده.
سرش و به طرف هیرو چرخوند ک روی زمین سرد کنارش دراز کشیده بود ‌.
اسمشو صدا کرد و جز سکوت جوابی نشنید، سرشو روی صورت هیرو پایین اورد.
نفس نمیکشید؟؟؟

+نه نه نه
هی،پسر تو نباید بخوابی بیدار شو بیدار شو.

چند تا سیلی به صورتش زد ولی پلکاش حرکتی نکرد.
دستاشو به هم قفل کرد و روی قفسه سینش گذاشت و فشار داد.موهاش روی پیشونیش پخش شده بودن و جلوی دیدشو میگرفتن ولی او پشت سر هم به کارش ادامه میداد و لحظه ای ساکت نمی نشست‌.
صداهای اطراف با حضور مردم تو خیابون بیشتر وبیشتر میشد .
و صدای آژیر ماشین های پلیس با چراغ قرمز رنگ چرخانشان تاریکی شب را میشکستن.

+هری بسه اون تموم کرده ولش کن.

هری هیچ صدایی نمیشنید و از فعالیت زیاد به نفس نفس افتاده بود.دستایی ک روی بازوهاش نشسته بود وکنار زد و مشت محکمی به قفسه سینه هیرو وارد کرد.

+لعنتی بیدار شو

پلکاش تا حد ممکن باز شد و سرفه های خشک و پشت و سرهمی از گلوش خارج کرد، دستشو روی قفسه سینش گذاشت و نفس های سختی کشید.
هری با بهوش اومدن هیرو نفس آسوده ای کشید. موهاشو ب عقب هل داد و از روی هیرو کنار رفت.
هیرو چشمای سنگین و خمارشو به هری دوخت ، به شدت آسیب دیده بود و رنگی ب صورت نداشت و نفس کشیدن براش سخت بود ،یه طرف صورتش کامل سوخته بود و پوست گردنش کاملا ازبین رفته بود و موهای بور و طلایی رنگش جزغاله شده بود.ولی همین که زنده بود هری و کمی خوشحال میکرد.
....................

سعی داشت با فشار دست جلوی خونریزی پهلوی آسیب دیدشو بگیره و توجهی به دردش نکنه.
هیرو روی تخت چرخ دار ،دراز کش به سمت ماشین میرفت،ماسک اکسیژنی روی صورتش قرار داشت .دست لرزونشو به طرف هری دراز کرد.
هری قطره اشک سمجی از کنار چشمش پاک کرد و دستشو بین دستاش گرفت.
هیرو ماسکشو از روی صورتش برداشت و لبای ترک خوردشو تکون داد ولی صدایی از لباش خارج نشد.
سرفه کرد و نفس عمیق کشید.
هری گوشش و به لبای هیرو نزدیک کرد.
خنده بغض آلودی کرد و انگشتشو روی لبای هیرو گذاشت

night HunterWhere stories live. Discover now