part 2

47 14 4
                                    

امگا غرق بو کردن کت الفا بود و اصلا متوجه نشد که کی به مقصدشون رسیده بودن
امگا نگاهشو به خونه بزرگی که روبه روش بود، داد.
تاحالا خونه به این بزرگی و قشنگی ندیده بود اصلا باورش نمیشد قراره مدت کمی اینجا زندگی کنه.
الفا به سرعت تر ماشین پیاده شد ودر برای امگا کوچولو باز کرد
و اونم بعد مکث کوتاهی از ماشین پیاده شد و به خونه الفا زل زد
-: اینجا خونه منه
امگا که همچنان به خونه زل زده بود و نتونست به الفا بگه چطور توی خونه به این بزرگی تنها زندگی میکنه
اصلا وقتی حوصلت سر میره چیکار میکنه و خیلی سوال های بچگونه دیگه که حتی نمیتونست به زبون بیاره
*: اینجا واقعا بزرگه... توش گم نمیشی؟
الفا با این حرف امگا خندش گرفت و سعی کرد با صدای بلند نخنده
ولی الفا با خودش فکر کرد امگا واقعا بچس و قراره چطوری باهم سر کنن
-: گم که نمیشم... بیا بریم تو هوا سرده
امگا کت رو بیشتر روی خودش کشید و پشت سر الفا راه افتاد
توی سر کوچیکش کل سوال داشت ولی باید یکم صبر میکرد
که یکم از زمان امدنش بگذره بعد سوال های عجیبش رو بپرسه.
الفا تا در خونه رو باز کرد به ارومی وارد خونه شدن کل فضای خونه از رایحه الفا پر بود و این اصلا برای امگا کوچولو خوب نبود.
این همه رایحه اونم یه جا باعث میشد امگا وارد هیت بشه و درد شدیدی احساس کن
ه ولی برای نشون دادن حالش به سرعت روی مبل نشست و این باعث تعجب الفا شد
-: میرم برات یه چیزی بیارم
امگا پاهاشو بهم نزدیک کرد و محکم بهم فشار داد ولی حالش  بدتر میشد.
با اینکه رایحه الفا توی فضا بود و امگا نمیتونست خودشو خوب جلوه بده.
هر لحظه ای که میگذشت برای امگا سخت بود
الفا همزمان که مشغول بود متوجه رایحه امگا شده بود
به سرعت برگشت با دیدن امگا که به خودش میپیچه سریع به سمتش دوید
-: داری میری توی هیت 
امگا درد خیلی بدی رو احساس میکرد و اصلا نمیتونست حرف بزنه و جواب الفا رو بده و از اون بدتر الفا بود
که نمیدونست باید چیکار کنه، امگا خودشو جمع کرده بود وناله های که بزور شنیده میشن از دهنش خارج میکرد
-: من الان چیکار کنمم
الفا به سرعت از جاش بلندشد ولی امگا گوشه لباسش رو گرفت و باعث شد به امگایی که بی تاب شده نگاه کنه
*: به... اههه... کمکت...عاههه... نیاز دارمم
-: چیکار میتونم برات بکنم
*: من... تورو.. عاههه.. میخاممم
امگا که از درد روی زمین افتاد و خودشو بیشتر جمع میکرد و از اون ور رایحه امگا بدجور روی الفا تاثیر گذاشته بود.
الفا نمیخواست کاری با امگا داشته باشه ولی از طرفی رایحه امگا  روش تاثیر گذاشته بود.
به سرعت امگا رو از روی زمین بلند کرد به صورت براید استایل به سمت اتاقش برد.
انجام دادنش روی مبل برای الفا خیلی سخت بود و تصمیم داشت
اولین رابطه ای که بعد از چند سال داره روی تخت انجام بده اینجوری براش تحریک کننده و جذاب بود
*: عاههه
وقتی ناله امگا رو میشنید بی طاقتی الفا میشد و با خودش میگفت پس کی به تخت لامصب میرسیم
از اون ور امگا کنار گوشش ناله میکرد و خودشو بیشتر به الفا نزدیک میکرد.
بالاخره به اتاق الفا رسیدن به سرعت امگا روی تخت پرت کرد و لباسش توی یه حرکت از  تنش دراورد و به سمت امگا کوچولو رفت
-: ازت معذرت میخام ولی نمیتونم در برابر فرمول هات مقاوت کنم
امگا که کامل روی تخت دراز کشید بود، لباس هاش توسط الفا دراورده شد و به گوشه از اتاق پرت شد.
الان امگا کامل لخت بود و بدجور الفا رو دیوونه میکرد و نمیذاشت خوبی فکر کنه
*:من... تورو.. میخامم
الفا یه نیشخندی زد و مچ پاهای امگا رو گرفت و به سمت خودش کشوند و به سرعت رفت سراغ گردن امگا تا تونست گردنش رو می بوسید. 
همین جور رفت سراغ ترقوه امگا شروع به کبودی های ریز و درشت روی گردن، ترقوه امگا کوچولو
*: عاهههه
الفا اروم رفت سراغ نپیل های پسر رو به ارومی مک میزد، امگا هم با ناله هایی که میکر
د دستشو دور گردن الفا مینداخت  پاهاشو بهم فشار میداد.
با اینکه الفا متوجه کارش شده بود با دستاش پاهای امگا رو فاصله میداد
نمیخواست امگا خودش رو لمس کنه اینجوری فایده الفا چی بود.
بالاخره دست از بوسیدن نپیل های ورم کرده امگا برداشت یک راست رفت سراغ گردنش و در اخر یه گاز محکم و البته مهر مالیکیت روی امگا ثبت کرد.
الفا تحت تاثیر فرمول های امگا بود و کارای که میکرد اصلا دست خودش نبود
رایحه امگا اینقدر برای الفا خوب بود که باعث میشد عقلش رو از دست بده.
زیبایی که امگا کوچولو داشت باعث میشد الفا دیوونه بشه.
همین جور که قسمت کبودی های امگا رو می بوسید و جاشون رو پر رنگ میکرد انگشتش رو به سمت ورودی امگا برد
*: عاههه..
الفا اولین انگشتش رو به سرعت وارد امگا کرد و باعث شد امگا از درد چشم هاشو ببنده و ناله کنه
ولی الان اونقدر درد نداشت که بخواد مقاومت کنه امگا الان انگشت های بیشتری واسه بفاک رفتن خودش میخواست
*: عاههه.. بیشترر
الفا به حرف امگا گوش داد و دومین انگشتش رو واردش کرد و خیلی اروم به سمت جلو و عقب حرکت میداد و باعث قوس کمر امگا میشد.
الفا با همون نیشخند سومین انگشتش رو وارد امگا کرد و دوباره به عقب و جلو حرکتش میداد و امگا از لذت  ناله میکرد
*: عاههه.. بزارش داخلمم
الفا با شنیدن درخواست امگا ابروشو داد بالا و سعی کرد  یکم امگا رو اذیت کنه
-: چیکار کنم...
*: عاههه... لطفااا... بزارش داخلمم
الفا که هنوز سه انگشتش داخل امگا بود به سرعت دراورد
خود الفا هم نمیتونست عضوی که داخل شلوارش بزرگ تر میشه رو تحمل کنه
و با یه حرکت از تنش دراورد و پاهای امگا رو از هم فاصله داد تا فضای بیشتری برای کردن امگا داشته باشه
عضوش رو جلوی ورودی امگا قرار داد و خیلی اروم واردش شد و نتیجش قوس کمر امگا و ناله های پی درپی ای بود
الفا خیلی اروم امگا رو به خودش نزدیک کرد و ضربات محکمش رو شروع کرد
*: عاههه... ارهه
امگا ناله های بیشرمانه ای میکرد این انگیزه ای بود برای الفا که ضربه هاشو محکم تر بکنه
و عضوشو بیرون و دوباره به سوراخ امگا ضربه بزنه
*: عاههه... ادامه... بدههه
الفا که دستشو به پاهای امگا داشت و بالاخره نقطه حساس امگا رو پیدا کرد
و مدام به همون نقطه ضربه میزد و از اون ور امگا  که با هر ضربه به جلو و عقب میشد
دستشو محکم به ملافه داشت و تنها کاری که از دستش برمیاد ناله کردن بود.
*: عاهه.. ممن.. من نزدیکمم 
الفا اخمی کرد و با دستش عضو پسر رو گرفت و با انگشتش روی کلاهک امگا گذاشت و مانع امدنش شد
-: حق نداری قبل از من کام بشی امگا کوچولو
امگا که از درد عضوش سرشو به تخت فشار میاورد
و محکم چشماشو میبست و ارزو میکرد
الفا زود تر خالی شه تا بتونه راحت کام بشه ولی الفا هنوز به امگایی که زیرش میلرزید، ضربه میزد.
بالاخره بعد از چند دقیقه داخل پسر کام شد دستشو از روی عضو امگا برداشت خیلی سریع مایه سفید رنگی از عضوش خارج شد.
الفا از روی امگا بلند شد و به سرعت یه حوله تمیز برداشت امگایی که بیهوش شده بود رو تمیز کرد.
خیلی اروم پتوی روش انداخت و در اخر عضو خودش رو تمیز کرد.
با چشماش روی زمین دنبال چیزی بود
-: پس کاندوم کو؟؟ 
الفا یادش امد که از بس فرمول های امگا روش تاثیر گذاشته بود
از کاندوم استفاده نکرده بود به سریع به امگا نگاه کرد که غرق خواب بود
-: بدبخت شدممم
الفا محکم دستشو به پیشونیش زد و روی تخت نشست با خودش گفت
یعنی اینقدر احمق شده بود که از کاندوم استفاده نکرده بود.
اگه اتفاقی برای امگا می افتاد اگه خدایی نکرده حامله میشد چی اونوقت نمیتونست یه بچه رو به گردن بگیره
-: اروم باش یونگیا.. اخه کدوم امگایی با یه بار رابطه حامله میشه
الفا از روی تخت بلند شد وبرای اخرین بار به امگایی که با خیال راحت روی تخت خوابیده بود نگاه کرد.
بعد از اون بدون اینکه سروصدایی از خودش در بیاره اتاق رو ترک کرد.
دلش نمی خواست همون اول کاری امگا رو اذیت کنه با اینکه جلوی خودش رو نگرفته بود و از کاندوم لعنتی استفاده نکرده بود
احمق بودن خودش رو میرسوند.
با اینکه اون امگا فقط هفده سال سن داره و اگه حامله میشد همش تقصیر خودش بود هیچ وقت نمیتونست خودش رو ببخشه

" your scent "Where stories live. Discover now