Part13
@ تو گی هستی ؟
-خب...اره
@ شنیده بودم بابات با این موضوع خیلی مشکل داشت !
الان باهاش کنار اومده ؟
-چون من خواهر ندارم پس مشکلی نداره با این موضوع
@ ولی با ته مشکل داره مثل اینکه ... اره؟
-اره
چون اون از من بزرگتره و البته بچه ی تنیه خودشه
@ اوه فهمیدم !
اینو گفتم چون خواهرم خیلی با ته گرم گرفته ..
" و بعد به خواهرش که کم مونده بود بشینه روی پای ته اشاره کرد "
"کوک از حسادتی که توی قلبش پرسه میزد رنگش از سفید به کمی قرمز تغییر کرد و تصمیم گرف تلافی کنه"
-میخواین باهم برقصیم؟
" جیمین که خیلی خوشحال شد با کمال میل قبول کرد "
@ حتما !
چرا که نه
"کوک دست جیمین رو گرفتو بردش وسط سالن که توجه همه روی اون ها باشه و بعد با اهنگی که پلی شد کمرش رو به دستای جیمین سپرد
ته با دیدن اونها دلش شکست و حسادت اون هم فوران شد "
+ هی لنا تو هم دوست داری برقصی ؟
&معلومه که دوست دارم باهات برقصم ( با لبخند و لحن اغوا گرانه )
+ پس بریم
" بعد لنا روهم بلند کرد و تقریبا برد نزدیکه کوک و جیمین و در کنار اونها دستش رو پشت کمر لنا گذاشت و باهم رقصیدند
لنا دستشو اروم رو دیک ته میکشید و کوک توسط دستای جیمین محاصره شده بود"
+ هووف بسه دیگه
کوک یه لحظه میای ؟
-نه دارم با جیمین میرقصم
YOU ARE READING
Prince
Fanfictionکیم تهیونگ پسر پادشاه کره ی جنوبی بود که حق نداشت با همجنس خودش رابطه عاطفی و جنسی داشته باشه اما اون ذاتا به پسر ها علاقه داشت از اون طرف یک داداش ناتنی به اسم جئون جونگکوک داشت که از تهیونگ 4 سال کوچیکتر بود و 20 سالش بود اول از کوک متنفر بود اما...