Part14
+هوفف اخه ..
&عشقم چیکارشون داری؟
بزار برقصن ماهم برقصیم
+ باشه .. چیزی نمیخوای ؟
&چرا
بریم تو اتاقت
+ اونوقت چرا ؟
&بریم حالا میفهمی
+ هوفف بریم
" و بعد لنا رو به سمت اتاقش هدایت کرد
لنا روی تختش نشستو لباسش رو بالا داد و لباسش طوری بود که نه شورت پوشیده بود و نه سوتین"
+میشه بگی دقیقا داری چه غلطی میکنی ؟
&فقط میخوام ی سکس رویایی باهات داشته باشم
"کامل لباس سنگین و سلطنتیش رو داد بالا و پاهاشو باز کرد و سوراخ جلوشو کاملا به نمایش گذاشت"
+ قبل من به چند نفر دادی که الان میخوای من گردنش بگیرم ؟؟
" ته با پوزخند گفت "
&فقد به دو نفر دادم ددی
+ به من نگو ددی تا نزدم دهنت رو پر خون کنم !
&چرا همچین عروسکیو رد میکنی؟
نمیبینی خیس شدم دد؟
" ته از موهای لنا گرف و کشید به سمت در و همون دم در انداختش و خودش هم بیرون رف
رو یه پاش نشس و چونه ی لنا رو محکم گرف "
+ ببین جنده .. تا همین الانم که نرفتم بندازمت جلو باباتو داداش خرابت چون هنوز با بابات کار دارم
ولی نگران نباش یجوری رسوات میکنم که بابات با دستای خودش بکشتت
پس تا همین الان جلوی همه لوت ندادم از جلو چشمام گم شو و کاری کن داداش خرابت از کنار داداشم بره کنار و به کوک بگو بیا بالا
تا دو دیقه دیگه بالا نباشه من میام پایین که پایین اومدنم مساوی با بدبخت شدن توعه
حالا گورتو گم کن جنده
YOU ARE READING
Prince
Fanfictionکیم تهیونگ پسر پادشاه کره ی جنوبی بود که حق نداشت با همجنس خودش رابطه عاطفی و جنسی داشته باشه اما اون ذاتا به پسر ها علاقه داشت از اون طرف یک داداش ناتنی به اسم جئون جونگکوک داشت که از تهیونگ 4 سال کوچیکتر بود و 20 سالش بود اول از کوک متنفر بود اما...
