part3

253 36 20
                                    

(آنچه گذشت)
کوک از اینکه تهیونگ هیچ حرکتی نمیکرد فهمیده بود اولین بوسه اشه که به زور لبخندی که سر لب هاش بود رو پنهان کرد.
تهیونگ مشت میزد به سینه های جونگکوک که ازش جدا بشه که بعد ۵ دقیقه بوسید کوک دل کند و ولش کرد که تهیونگ به نفس نفس افتاده بود و با لب های پف کرد و موهای پریشون الفاس رو نگاه میکرد.

تهیونگ:خیلی بدی داشتی میخوردیم
کوک تهیونک رو مبل دراز کرد و روش خیمه زد و غرید
کوک:تو تمامت مال منه توله اگه بخوام میخورمت
(خلبان بمردهههه🫣)
***********************************************کوک
همنطور که بغلم خوابیده بود داشتم نگاهش میکرد برید استایل بلندش کردم و بردم گذاشتمش توی ماشین کمر بندش رو بستم و روی گونش یه بوس گذاشتم
ماشین رو روشن کردم و سمت خونه حرکت کردم وقتی دیدم هنوز خوابه برید استایل دوباره بغلش کردم بردمش داخل خونه گذاشتمش روی تخت و پتو رو روش گذاشتم و رفتم حمام بعد از ربع ساعت که از حموم در امدم دیدم صدای جیغ میاد دیدم اون توله رز چموشه
(فلش بکروز مسابقه )
جیمین:نخور خودت همنطوری با شات مست میشی
تهیونگ:لباش رو غنچه کرد گفت:دوست دارم
جیمین آهی کشید

(تهیونگ )
وقتی از خواب بیدار شدم دیدم داخل یه اتاق خودم نیستم بوی آرامش بخشی می آمد ولی بازم از ترس جیغ زدم که وای شط اون جئون جونگکوک من اینجا چی میکنم بالا تنه لخت و یه شلوارک و موهای خیس همنطور که داشتم دیدش میزدم گفت
کوک:توله چرا سر صدا میکنی
ته:من...من توی خونه هق تو چیکار میکنم
کوک با خباثت نزدیکش شد و روش خیمه زد گفت: دزدیمت خوشکله
ته:هق ..هق..هق.. ولم کن
کوک:چرا باید خوشکله مثل تو رو ول کنم تو تا چند ساعت پیش بوس میخواستی از من نگو که یادت نیست
ته:هق هق هق من مست بودم چیزی یادم نیست از روم هق بلند شو چیکارم هق کردی هق هق

انگشتم هام گرد کردم زدم روی پیشونیش
کوک:خنگ کوچولو اگه کاری بات کرده بودم نمیتونستی از درد یه جا بشینی

با خجالت تمام به زیر پتو رفتم که کوک پوزخندی زد و گفت
کوک: بیا بریم شام بخوریم حدس میزنم چیزی نخوردی
تهیونگ:نمیخوام میخوام برم خونم
کوک:آن وقت چرا باید امگام رو ول کنم
تهیونگ:آلفا خواهش میکنم
حواست ادامه بده که کوک گفت:تو مال منی و پیش من میمونی
تهیونگ که خسته شد بود گفت:یعنی چی فک کردی کی هستی که میمه مالکیت بمومیدی نمیمونم اصلا خودم میرم
بلند شود از رو تخت سمت در رفت که کوک دستش رو گرفت محکم هلش داد به دیوار و توی صورتش غرید
کوک:تو مال منی اینو بفهم
تهیونگ که با بغض نگاهش میکرد یه هو بقض ترکید
کوک :هی متاسفم کنترلم از دست دادم
دستش رو کشید گذاشتش توی بغل خودش که هق هق هاش بلند تر شد
کوک:باشه بس دیگه
تهیونگ:هق ..خیل..ی هق بدی
***********************************************
سلام چطورید ،خوب بچه ها اینم از پارت جدید امیدوارم دوستش داشته باشین
کامنت ووت یادتون نره دوستون دارم

توله رز من Where stories live. Discover now