ep :9

8 5 16
                                    


ROHADANE



امپراطوری ادلوایس :


-ولیعهد امپراطوری وارد میشوند.


اروم جلو رفت و افرادی که توی سالن بودن با دیدنش احترام گذاشتن ، پله هارو پایین اومد و مقابل پدرش قرار گرفت و بعد از خم کردن سرش روی صندلی مخصوصش نشست و به جمعیت خیره شد.


موسیقی ارومی توی سالن پخش میشد و عده ای از اشراف زاده ها هم با پارتنرشون مشغول رقص شدن .


حدس میزد امشب مجبورش میکنن که همراه یه زن برقصه و راهی هم برای فرار ازش نداشت .


با دیدن گابریل که گوشه ای تنها ایستاده بود ازجاش بلند شد به سمتش رفت ، لی احترام گذاشت و محترمانه تولدش رو تبریک گفت:


-سرورم ؟ مشکلی پیش اومده؟


کیونگسو سری به نشونه نفی تکون داد :


-نه فقط حوصلم سر رفته .


-سرورم این جشن تولد شماست!


کیونگسو نفس عمیقی کشید پوفی کرد:


-میدونم و مطمئنم تا اخرش مجبورم میکنن با یکی از ادمای اینجا برقصم.


لی تکخندی زد ، ولیعهدشون کاملا از خانوما فراری شده بود و نمیدونست چطوری زمانی ازدواج کرده بود.


-به هرحال باید انجامش بدین ، پدرتون شمارو زیر نظر گرفته.


کیونگسو سر چرخوند و به جایی که پدرش نشسته بود نگاه کرد و دوباره به سمت گابریل برگشت:


-درسته ، داره بهم نگاه میکنه.


لی ابرویی بالا انداخت و به سمت جایی از گوشه جمعیت اشاره کرد:


-اون بانو از اول تاحالا بهتون خیره شده.


کیونگسو نیم نگاهی به جایی که اشاره کرده بود انداخت و اخم هاش کمی توی هم رفت:


-اون کسی هست که همسر پادشاه برام درنظر گرفته .


لی متعجب صاف ایستاد:


-اوه ...بهتره اخم هاتون رو باز بکنید چون داره میاد اینوری!


کیونگسو ناخوداگاه صاف ایستاد و دست هاش رو پشت سرش برد.


پلین آروم جلو تر رفت و مقابل ولیعهد ایستاد، دست هاش یخ کرده بودن و نفس کشیدن هم به شدت براش سخت شده بود، دلش نمیخواست میون اینهمه آدم جلو بره و بعد از درخواستش رد بشه اما با نگاهای تیز سباستین مجبور بود.


لبخند نصفه نیمه ای زد :


-سرورم .. تمایل دارید با من برقصید؟


سرش رو پایین انداخت ، کجای دنیا یک زن اینجوری به یک مرد درخواست رقص میداد؟


این باعث میشد احترامی که توی این چند سال جمع کرده بود لگد مال بشه.

{...Rhodante...}Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz