Our New Boy | TaeJinKook

۱۰. خرگوشِ حسود

یک هفته استراحت توی جنگل بالاخره داشت تموم میشد

از شام و ناهارایی که با همکاری آماده میکردن و دورهم با لذت میخوردن گرفته تا بازی‌ها و خنده‌هاشون

توی این مدت کلی کارای مختلف کنار هم تجربه کردن
نقاشی کشیدن، با چوب و کنده‌کاری مشغول شدن، خیلی بهتر همو شناختن و بهم نزدیک شدن
البته همشون به جز جین و هوسوک....

توسئوک توی این تعطیلات کمتر باهم وقت میگذروندن و حتی سعی میکردن چشم تو چشم هم نشن!
چرا؟!
شاید چون هرروز نزدیک طلوع و روشن شدن دوربینا، وقتی جین از اتاق مشترک تهیونگ و جیهوپ بیرون میومد تا سمت چادر بره، با هوسوکی که تا اونموقع تو کاروان پیش یونگی بود و قصد داشت به همون اتاق برگرده برخورد میکرد!
و خب چون هیچکدوم حوصله‌ی توضیح و کنجکاوی اون یکی رو نداشتن، یه جورایی باهم توافق کردن که خودشونو به ندیدن بزنن!

درسته که قرار جین و تهیونگ فقط یه شب بود ولی چون اون ماساژِ قبل خواب خیلی به جین مزه داد، هر شب تمدیدش میکرد کرد و تهیونگم از خداخواسته قبول میکرد

خلاصه که تلاشای بی وقفه‌ی پسرا به عنوان آیدل به قدری خستشون کرده بود که این تعطیلات خیلی بهشون چسبید
و حالا این شام آخرشون بود!

از اونجایی که نم‌نم بارون میومد تصمیم گرفتن طبق یه رسم قدیمی پاجئون و ماکگولی بخورن

شوگا مسئولیت سوپ رو به عهده گرفت و جین پاجئون‌ها رو توی تابه سرخ میکرد
بعد از اینکه یه طرفش سرخ شد، با یه حرکت ماهرانه تابه رو حرکت داد و پاجئون رو روی هوا چرخوند تا طرف دیگش هم ته ماهیتابه قرار بگیره و سرخ شه

اینکارش حیرت و تشویق همه مخصوصا جونگ‌کوک و تهیونگ رو به دنبال داشت

× جین جدی جدی یه آشپز حرفه‌ای هستیا

+ پس چی فکر کردی کوکی هیونگ؟

- منم میتونم امتحانش کنم؟

× ته بیخیال شو لطفا بذار یه غذای سالم بخوریم

+ چرا اینجوری میگی هیونگ؟
اگه دلش میخواد باید امتحانش کنه

× اگه زد خرابش کرد چی؟

+ خب بکنه مگه چیه؟

و این حرف جین قند تو دل تهیونگ آب کرد
البته تلاش اولش ناموفق بود
ولی وقتی حمایتای جین رو علیرغم مخالفتهای کوک دید، دلش گرم شد و بار دوم رو بی نقص انجام داد!

حالا صدای دست و تشویق همشون بلند شده بود و تهیونگ با لبخند به شادیِ فرشته‌ی روبروش نگاه میکرد

بالاخره همه‌ی پاجئون‌ها آماده شد و با سوپ شوگا و ماکگولی که درکنارش نوشیدن، یه شبِ آخرِ بیاد موندنی برای خودشون توی جنگل ساختن