*روز بعد*
-هیونگ من با تهیونگ میرم بیرون
+مواظب خودت باش
-چشم بابابزرگ
خنده ارومی کردم و از اتاق بیرون رفتم و از خونه بیرون زدم تهیونگ منتظر بود
.
.
.
.
.
روز تخت دراز کشیده بودم کتاب میخوندم با صدای تکست گوشیم سرم از کتاب بیرون اوردم و گوشیم رو برداشتم دیدم یکی از رقبای تیم بسکتبالم عکسای تهیونگ و جیمین رو برام فرستاده و مثل استاکر
دنبال جیمین و تهیونگ هست
"هی مین یونگی چه داداش خوشگلی داری"
"دلم میخواد برم تو بغلم بگیرمش"
"هعی خوش به حالت"
چشام از ترس گشاد شد از صفحه چت بیرون رفتم و شروع کردم زنگ زدن به جیمین ولی صدای گوشیش از اتاقش میومد انگار گوشیش رو نبرده بود مایکل شروع کرد فرستادن عکس گردن جیمین فحشی زیر لب دادم زنگ زدم به تهیونگ
.
.
.
.
"جیمین و تهیونگ "
=جیمین میگم بستنی چه طعمی می....
با ویبره ی گوشیم ساکت شدم گوشیم رو در اوردم دیدم یونگی هیونگ داره بهم زنگ میزنه ذوق کردم گوشی رو جواب دادم
=سلام هیونگ چیشده دلت برای جیمین تنگ شده؟
-تهیونگ کیه ؟
=یونگی هیونگ
-وای گوشیم رو نیاوردم شاید بخاطر همین زنگ زده
+هی تهیونگ یه خفه شو بگو کجایید
=هیونگگگگگ ما دم بسنتی فروشی کنار پاساژ چانگ
+تهیونگ همون جا وایسید
=چرا هیونگ..
بوق ..بوق ..بوق
-چیشد تهیونگ؟
=نمیدونم گفت جایی نریم
-نپرسیدی چرا؟
=نه عوضی قطع کرد
-یاااا مودب باش
=ببخشید عالیجناب نمیدونستم کراش شماست
-تهیونگ همین شیشه رو تو سرت خورد میکنم
.
.
.
.
"یونگی "
با تمام سرعت به سمت بستنی فروشی دویدم جیمین رو دیدم کنار تهیونگ سمتش رفتم و محکم بغلش کردم و دستامو دور گردنش حلقه کردم
.
.
.
.
"جیمین"
وقتی یونگی بغلم کرد از خجالت سرخ شدم و حس خوبی داشتم ولی دلم میخواست این حس رو برای همیشه ذخیره کنم
-هیونگ چیشده؟
+جیمین حالت خوبه؟وقتی امدین بیرون کسی رو ندیدین؟کسی پیشت نیومد؟
=نه هیونگ کسی رو ندیدیم
از جیمین جدا شدم و بوسه ای روی گونش کاشتم و دوباره بغلش کردم
=جیمین دعا نویست جواب داد
از حرکت یونگی سرخ و سفید شدم
دستامو توی دستای جیمین قفل کردم
+جیمین ازم دور نشو باشه
-باشه هیونگ ولی چیشده؟ نگرانم میکنی
+بعدن برات توضیح میدم
-باشه هیونگ
.
.
.
.
.
*چندین ساعت بعد*
-هیونگ هنوز نمیخوای بهم بگی؟
+جیمین یه پسره هست که من باهاش دشمنم اونم وقتی میخواد منو تهدید کنه جون تورو تهدید میکنه لطفا از این به بعد جایی خواستی بری تنها نرو
-باشه هیونگ هرچی تو بگی
+مرسی جیمینا
💙اینم پارت جدید🤍
YOU ARE READING
برادر ناتنی من :)
Actionبابای جیمین عاشق خانم مین میشه ،و تصمیم میگیرن باهم زندگی کنن ،خانم مین پسر 18ساله داره یونگی ،اقای پارک یه پسر داره جیمین 15ساله ژانر :درام ،عاشقانه ،مدرسه ای کاپل :یونمین ،نامجین ،تهکوک
