"شکار یا شکارچی؟"

111 38 45
                                    

"⭕این پارت شامل ادیت و ویدیو برای تصویر سازی بهتر میشه پس برای دیدن ویدیو ها عضو چنل بشید"

@prince_agustD
آیدیش♡


__________________________________________

صداهای گنگ اطرافش هر لحظه واضحتر میشد.
پلکهاش هنوز سنگین بود اما جین تلاش میکرد تا هشیاریشو به دست بیاره.

تکون آرومی خورد و فهمید اشتباه کرده، چون حس درد داخل کتف و پهلوش به تمام سلولهاش چنگ انداخت و صدای ناله ضعیفشو بلند کرد.

دوباره تلاش کرد تا تکون بخوره ولی بازم دردی که داشت بدنشو ضعیف کرده بود و معلوم نیست که اون چندروزه که بیهوش شده.

چهره ی گرفته از دردش با حس عطر آشنایی آروم گرفت.
عطری که برای توصیفش نمیتونست بوی های مطبوع دنیا رو به اون تشبیه کنه چون ترکیب خوشایندی که استشمام میکرد حتی مثل عطر اولین گل رزی که تو کل زندگیش بوییده بود، نبود.

اون دستی که موهاشو نوازش میکرد انگار ویسکی تلخ و قویی رو به رگهای شکارچی میفرستاد و درد اون، هرلحظه آرومتر میشد.

چشم های بادومی و خرمایی رنگ جین باز شد و خیره به فرشته ای که بالای بدنش بود،شد.

پوزخندی زد و اون دو تیکه گوشت بزرگ رو فاصله داد تا صدای گرفته اش به گوش اون موجود فرازمینی برسه.

_هیچوقت باور نداشتم بهشتی وجود داره و فکر میکردم اگر بود من جایگاهی نداشتم ولی حس میکنم الان داخلشم...فکر کنم مرگ خوبی بود.

صدای شکارچی فقط کمی بلندتر از زمزمه بود و لبخندی که میزد بخاطر اینکه حس میکرد زنده نیست و اینجا بهشته، لبخند روح طبیعت رو درخشانتر میکرد.

_کیم جین اینجا بهشت نیست و من هم فرشته نیستم...من فقط دوروز مراقبت بودم تا زخمت بهتر شه، تو زنده ای.

صدای عمیق اون پسرک که کم کم در نظر جین آشناتر میشد مثل ملودی ویولون، دل انگیز بود.

با رصد بیشتر موقعیت و چهره ی اون چشم زمردی، شکه نیم خیز شد و عقب رفت اما دوباره به زخمش فشار اومد و درد خفیفتری از قبل رو حس کرد.

_جلو نیا... تو کی هستی

اما روح جنگل قرار نبود به حرفهای اون پسر گوش کنه.
هر لحظه، بیشتر به شکارچی نزدیک میشد.
به فاصله ی چندسانتی صورت جین رسید و دوباره بهش لبخند زد.

لبخند، نقش همیشگیه صورت پسر بزرگتر بود اما خودش میدونست این برق خوشحالی که چشمهاش داره فقط برای اون پسر زخمی شده ست.

پسری که انتظار دیدنشو میکشید....برای مدت طولانی.

_این سوال من باید باشه نه تو، شکارچی...چرا به جنگل من اومدی؟

GOLDEN DAGGER |jintae|"completed"Donde viven las historias. Descúbrelo ahora