Part 3

128 23 1
                                    

"اوه، جئون، ممنون که با حضورت مارو مورد لطف قرار دادی!"

جیمین حتی قبل از اینکه جونگکوک رو ببینه حضورش رو احساس کرد. مثل سایه ای که از شکاف ها به داخل نفوذ کنه، همراه با بوی مست کننده سیگار و چرم. سوراخ های بینی جیمین پر شد و بی اختیار نفس عمیقی کشید. از اینکه بدنش اون عطر رو رد نمیکرد و برعکس، کاملا ازش استقبال می کرد، متنفر بود.

صدای پاهاش رو از سمت زمین شنید، پشت گردنش مورمور شد. لعنتی همون بود.

جئون جونگکوک جلوش ایستاد و جیمین یکبار دیگه، علی‌رغم میلش، دنبالش میگشت.

البته که هم خیلی زیبا بود هم قد بلندی داشت، ولی نه هم قد مینگیو و نامجون... اما اهمیتی به این موضوع نداد. هیکل و حضورش کیلومترها از قد اونا  کم می کرد. ابروهای پر پشتش بالای چشم‌های گردش قوس داشت و بینی برجسته‌اش که به  وضوح حداقل یک بار شکسته بود. موهای مشکیش کوتاه و مرتب بود.

چیزی توی چشماش وجود داشت که خیلی آشنا بود، اما جیمین نمیتونست اون رو تشخیص بده‌. چهره جوانش باید تله کاملی می‌بود، حتی با اون پیرسینگ ابرو و زخمی که به استخوان گونه چپش آسیب زده بود. 

با صدای آروم گفت:

"پارک جیمین..."

جیمین هنوز چیزی نمیگفت، فقط اجازه داد تا جونگکوک ادامه بده. شلواری تنگ و پیرهن ابریشمی مشکی پوشیده بود که آستین‌هاش رو تا آرنج‌هاش بالا زده بود و گردنبند هایی به سینه‌ی پهنش چسبیده بود. تتو دور ساعدش نقش بسته بود - و جیمین تعجب کرد که بدن هاشون چقدر متفاوته. 

توی دنیایی دیگه، توی زندگی دیگه ای، جئون جونگکوک همون مردی بود که جیمین توی بار بهش نزدیک میشد. توی زندگی دیگه‌ای، جیمین به دلیل کاملاً متفاوتی که آدم ربایی نبود، در مقابل جئون جونگکوک روی زمین زانو می‌زد.

حیف که توی دنیای دیگه ای نیست.

یک دوبرمن بزرگ وارد شد و مطیعانه روی قلاده‌اش پشت جونگکوک نشست. جیمین با احتیاط بهش نگاه کرد.
درنهایت با صدای لرزیده گفت:

" جئون جونگکوک "

جونگکوک برای مدت طولانی بهش خیره شده بود. ثانیه ها، شاید حتی چند دقیقه می گذشت. جیمین آب دهنش رو قورت داد، احساس عجیبی با اینجور زیر ذره‌بین بودن اونو فرا گرفت. هوا به قدری غلیظ و سنگین شد که جیمین فکر میکرد ممکنه همین الان بتونه با نوک انگشتاش هوا رو لمس کنه.

در آخر، جونگکوک از حالت گیجی بیرون اومد و دستاش رو توی جیب هاش فرو کرد.
"بیا زیباسازی و جزئیات رو حذف کنیم و به بخش سرگرم کننده بپردازیم، باشه؟" 

جونگکوک پرسید. نحوه حرکتش تقریباً می تونست عاشقانه باشه. صاف و ظریف! جیمین مطمئن بود که بیشتر از اینا چیزی برای پنهان کاری وجود داره.

𝘙𝘦𝘥 𝘋𝘦𝘴𝘦𝘳𝘵 (ترجمه)Where stories live. Discover now