★two

31 10 30
                                    


«گاهی اوقات نیاز داشتم روی یه خط باریک راه برم و خودمو گول بزنم که انتهای این مسیر یک نفر منتظرمه، اونموقع بود که سعی میکردم نیوفتم، ادامه بدم و تا آخرش با فکر کردن به کسی که انتهای این مسیر ایستاده، پیش برم...
و تو خیلی زود اون یک نفرِ من شدی، کسی که بخاطرش لرزیدم، اما نیوفتادم.»

***

- هی تهیون، دیروز مدرسه نیومدی، خبری بود؟

خطاب به پسر لاغرِ مو طلایی که بهش نزدیک میشد پرسید و درحالی که وسایلش رو توی کیفش جا میداد از روی صندلیش بلند شد.

+ دیروز تولد دوست دخترم بود، درگیر اون بودم

یونجون سری تکون داد و سکوت کرد.
ناگهان گفتگویی که دیروز با مادرش داشت توی سرش پیچید و باعث شد ناخن‌های مرتبش رو توی گوشت دستش فرو ببره.

بلافاصله از کنار تهیون گذشت و با خارج شدن از کلاس، خودشو به حیاط مدرسه رسوند.

+ هی یونجون !

به محض اینکه دستش به عقب کشیده شد، سرش رو بالا آورد و به چشم‌های متعجب تهیون نگاه کرد.

+ داشتم حرف میزدم!

یونجون خیلی زود به حالت عادی برگشت. دیگه اون احساسات بد و گیج کننده رو نداشت.
فقط از اینکه ناخودآگاه دوست صمیمیش رو نادیده گرفته بود ناراحت بود.

- ببخشید، چی میگفتی؟

تهیون به صورت پسر که تا چند ثانیه‌ی پیش کاملا غرق افکارات نامعلوم خودش بود داد و پوزخندی زد.

+ میدونی چیه، تو باید خیلی زود بری توی رابطه!

- چی؟؟

یونجون دستش رو توی جیب شلوارش فرو برد و سوالی به تهیون نگاه کرد.

+ از بس تنها بودی عجیب شدی!

- مزخرف نگو

یونجون خونسرد خنديد و با قدم‌های محکم از حیاط مدرسه خارج شد.

ذهنش پر از افکار پیچیده و آزار دهنده بود.

اون واقعاً عجیب شده بود؟

تهیون به دنبال یونجون از مدرسه خارج شد و دستش رو روی شونه‌ی اون گذاشت و کمی عقب کشیدش.

+ خیلی از دخترا میخوان باهات باشن، چرا فقط قبولشون نمیکنی؟

نيم نگاهی به تهیون که با چشم و ابرو به دختر باهوش و محبوب مدرسه‌شون اشاره میکرد انداخت و ابروهاش رو تو هم کشید.

+ مثلا کیم یونسو، احتمالاً خودت هم فهمیدی که بهت علاقه داره

ناخوداگاه سرش رو به جایی که تهیون اشاره میکرد چرخوند و با کیم یونسو چشم تو چشم شد.
ارتباط چشمی‌شون زیاد طول نکشید، چون یونجون بلافاصله مسیر نگاهش رو عوض کرد و سعی کرد یکجوری اوضاع رو جمع و جور کنه.

Você leu todos os capítulos publicados.

⏰ Última atualização: Sep 22 ⏰

Adicione esta história à sua Biblioteca e seja notificado quando novos capítulos chegarem!

𝐋𝐨𝐯𝐞 𝐨𝐧 𝐭𝐡𝐞 𝐥𝐢𝐧𝐞 [Yeongyu]Onde histórias criam vida. Descubra agora