خیره به کهکشان چشمانت، در حالی که ستاره های چشمانِ دیگری را میشماری
ای عادلانه نیست....
قلبم میتپد برای تو
و تو قلبت را به آغوشه دیگری میسپاری....
جانم در آتش عشقت میسوزد......
و تو شعله دیگری را خاموش میکنی
میسوزم و لبخند میزنم.....
میسوزم و لبخند میزنم.....
لعنت بر سرنوشتِ خورشید و ماه، من حتی از سوختن در عشقت هم لذت میبرم :-)🖤🤍
YOU ARE READING
Gray memories [خاطره های خاکستری]
Non-Fictionوقتی همه دنیا به خواب میروند، من با خاطرات گذشتهام بیدار میمانم. خاطراتی که هر بار تکه ای از قلبم را با خودش می برد در این دنیای شلوغ، تنهاترین فرد روی زمین منم؛ کسی که برای شنیدن صدای خودش فریاد میزند. کلماتم در گلویم حبس شدهاند، انگار کسی می...