paris is sad

40 2 7
                                    


-ecos de amor

زندگی من پر از پستی و بلندی بود.همیشه!
ولی تا قبل از اشنایی با تو،روی یک خط صاف حرکت می کردم.
هر روز مثل هم بود.
ولی اخر هفته ها همیشه آزارم می داد.
بعد از اشنا شدن با تو حس کردم دارم کوهنوردی می کنم.
سعی می کردم به اون بالا برسم.
اون بالا آزادی بود.
من بهش رسیدم ولی در نظر نگرفته بودم ممکنه باز لیز بخورم و بیام پایین.
این بار حتی پایین تر از جایی که شروع کردم.
من زمین خوردم.
زمین خوردم و خسته تر از اونی بودم که بتونم بازم پا بشم و ادامه بدم.
اما تو نباید بخاطر من سختی می کشیدی.
این سرنوشت من بود.
تو نباید تاوان پس می دادی.
پس به هر قیمتی بود باید خودمو نجات می دادم.
حتی به قیمت گرفتن جون یه نفر دیگه.
حتی به قیمت از بین رفتن خودم.
من نجاتمون دادم.
تو به عنوان پاداش بخشیدیم.
ولی من الان خودمو هم نمیشناسم.
فقط و فقط تویی!
و اگه ولم کنی دیگه نه مایی وجود خواهد داشت و نه منی!
من پاک نیستم.
بی گناه هم نیستم.
ولی تو اونقدر بی رحم نیستی که منو با بالهای شکسته توی اسمون رها کنی.
برای همین الان با لبخند کمرنگی چشمامو بستم و خودمو به تو سپردم.
تا مارو به مقصدی که لایقشیم برسونی!

☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆

سلام؟
اممم اول از همه بگم این سناریو به فیک پاریس ایز دد مربوطه.
انگار که افکار سونگمین بعد از تموم شدن این ماجراهاس که داره سرنوشتش رو توی چند جمله تعریف می کنه.
شنیدار نظراتتونم

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Oct 25 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

scenario(straykids, Skz)Where stories live. Discover now