اهنگ این پارت تو دیلیم هست:
https://t.me/snakewpaniچند دقیقه ای از کار تُنی گذشته بود و مشتاق از جیمین سوالای مختلف میپرسید
به نظرش تُنی پسر خوبی بود؛ انرژی زیادی داشت و شیطون اما در عین حال قابل اعتماد به نظر میومد
به خنده روی لبای امگا که داشت یکی از خاطرات بچگیش با جونگکوک رو تعریف میکرد نگاه کرد
"میشه یه سوال بپرسم؟"
امگای بزرگتر به صورت کبود جیمین که بد ذهنشُ مشغول کرده بود نگاه کوتاهی انداخت
"بپرس"
همونجور که سعی میکرد موهای امگا رو استایل کنه حواسش بهش بود
"لیام.. پسر جونگکوک؟"تُنی متعجب از اینکه جیمین همچین موضوعی رو داره از اون میپرسه چند ثانیه تو کارش وقفه انداخت و همین باعث شدجیمین فکر کنه اشتباه کرده
"فکر کنم نباید همچین چیزی رو میپرسیدم میخوای..
"نه نه فقط فکر کردم ازش خبر داری"
"من.. هیچی درباره زندگی جونگکوک نمیدونم"
امگای بزرگتر برای بار سوم متعجب شد "خب نه اون بچه دختر خاله جونگکوک اما به خاطر شرایط زندگی دختر خالش بچه رو ازش گرفت"
اخماش کمی توهم رفت و حالا سوالای بیشتری ذهنشُ مشغول کرده بودن
به طور مثال اینکه شرایط زندگی دختر خالش چجوری بود که بچه رو ازش گرفت؟ اصلا چجوری دلشون اومد بچشون رو بدن به یکی دیگه؟
"اگه مشکلی نداری منم یه سوالی خیلی ذهنم و درگیر کرده"پلکی زد و به تُنی نگاه کرد "مشکلی نیست بپرس"
"چه بلایی سر صورتت اومده؟"
نفس عمیقی کشید و از تو آینه به پسر نگاهی انداخت و لبخند زد "خب میشه گفت دعوای خانوادگی باعث همچین چیزی شد؟"
تُنی کمی به صورت غمگینش نگاه کرد "درکت میکنم منم تا موقعی که با خانوادم زندگی میکردم همش دعوا داشتیم"لبخند تلخی زد و ضربه ارومی به شونه پسر زد؛ نگاهی به لبای باریک شده تُنی انداخت
"امشب توهم میای مهمونی؟"
"من خیلی وقته که دیگه مهمونی های خانوادگی نمیام"
گیج بهش نگاه کرد "چرا؟"
تُنی لبخند کمرنگی زد و به کارش ادامه داد چند ثانیه گذشت و جیمین متوجه شد تُنی دوست نداره راجبش صحبت کنه
"امیدوارم تو باشی چون کسی رو نمیشناسم و خیلی برام سخت و معذب کنندست"بعد از این مکالمه دیگه ای بینشون شکل نگرفت تنی به کارش میرسید و جیمین تو افکار پراکندش غرق شده بود
آلفا سر ساعتی که تعیین کرده بود به اتاق اومد و با دیدن آماده بودن جیمین ابرویی بالا انداخت
"چیه؟ نکنه من و دست کم گرفته بودی؟"
نگاهی به تنی انداخت و پوزخندی زد "نه آفرین تنی کوچولو"
"هی حرف دهنت و بفهم وگرنه میزنم لت و پارت میکنم"
تک خندی زد و موهای امگارو بهم ریخت "باشه حالا برای من شاخ و شونه نکش "
تنی بار دیگه به جیمین که نگاهش میکرد نگاه کرد و چک کرد که موهاش درست باشه و قشنگ با میکاپ کبودی هارو پنهان کرده باشه
دستی به لباس جیگری امگا کشید و کیفش و از روی تخت برداشت
"خب کار من تموم شد"
![](https://img.wattpad.com/cover/310251590-288-k187965.jpg)
YOU ARE READING
𝐌𝐲 𝐀𝐥𝐩𝐡𝐚
Werewolf•𝐍𝐚𝐦𝐞 𝐟𝐢𝐜𝐭𝐢𝐨𝐧: 𝐌𝐲 𝐀𝐥𝐩𝐡𝐚 •𝐌𝐚𝐢𝐧 𝐜𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: 𝐤𝐨𝐨𝐤𝐦𝐢𝐧 •𝐆𝐞𝐧𝐞𝐫: 𝐀𝐍𝐆𝐒𝐓, 𝐒𝐌𝐔𝐓, 𝐌𝐏𝐄𝐑𝐆, 𝐎𝐌𝐄𝐆𝐀𝐕𝐄𝐑𝐒, 𝐃𝐑𝐀𝐌