𝐌𝐲 𝐀𝐥𝐩𝐡𝐚

𝐂𝐡𝐚𝐩𝐭𝐞𝐫 𝟔

گرمای تنش کلافش کرده بود، قطرات عرق روی پیشونیشُ ستون فقراتش که به سمت پایین حرکت میکردن
ناله های بلندش که تو اتاق میپیچید نشون از اوضاع وخیمش میداد، دستای کشید و بزرگ آلفا روی باسنش محکمتر شدن و فشار زیادی بهش وارد میکرد که باعث میشد از درد صورتش توهم جمع بشه
زبون سرکش جونگکوک که به زور توی ورودی ملتهب و پراز اسلیکش جا داده بود حالا درحال  ضربه زدن و مکیدن ورودیش بود

لبای ورم کرده جیمین ازهم فاصله گرفته بودن و اون بدون وقفه ازسر لذت ناله های کشداری میکرد
دومین شب هیتش رو داشت میگذروند و شب قبل فقط تونسته بود 4 ساعت بخوابه بعدش با درد شدیدی از خواب بیدار شده بودو با سرصدایی که از خودش ایجاد کرده بود جونگکوک هم از خواب بیدار شده بود و بعد از یه راند سکس آروم گرفته بود؛ همون موقع بود که مادرش با خانم جئون پشت در ظاهر شده بودن، جونگکوک با عجله لباساش رو پوشید و جلوی اون دورو گرفت تا وارد اتاق نشن و بعد از نیم ساعت با یه سینی پراز غذا برگشته بود و به زور غذا به خوردش داده بود و بعد با لپتابش شروع کرد به رسیدن کاراش، جیمین تموم اون تایم آروم و خسته دراز کشیده بودو به عضلات پشت آلفا زل زده بود و هر چند ثانیه پلک میزد و این تا زمانی ادامه داشت که دمای تنش کم کم بالا رفت و درد تموم بدنش رو دربرگرفت و جونگکوک مجبور شد کارش رو نصفه ول کنه تا به امگا کمک کنه

خالی شدن ناگهانی سوراخش شوکش کرد و سریع بدنش رو منقبض کرد، آب دهن درحال ریزشش به روی روتختی رو قورت داد و پیشونیشُ به بالشت فشرد
"برگرد امگا"
با شنیدن صدای آلفا ناخواسته آهی کشید و به پشت روی تخت دراز کشید و به چشمای قرمزو لبای براق جونگکوک نگاه کرد

نگاهش به پایین سر خورد و روی هایکی و گازهای پررنگ روی گردن و سینه آلفا که همش شاهکار خودش بود خیره شد، دیشب انقدر شدت هیتش زیاد بود که امگاش کنترلشُ بدست گرفت و کارایی کرده بود که نباید میکرد؛ یکیش هم دقیقا هایکی و جای گاز هایی بود که روی بدن آلفا خود نمایی میکردن
با یاد آوری التماس های امگاش که به آلفا میکرد تا بکنتش چشماشُ روی هم فشرد، پوزخند آلفا جلو چشماش نقش بستن و تنها جمله ای که بعدش گفته بود باعث حرص خوردن جیمین شده بود
"اگه مطیعم باشی میکنمت"

آهی کشید و چشماشُ باز کرد که با آلفا چشم تو چشم شد؛ نفسش لحظه ای حبس شد ولی زیاد طول نکشید که جونگکوک سمتش خم شد و با خشونت شروع به بوسیدن لبای سرخش کرد
محکم اسپنک شدن باسنش باعث شد شوکه تکونی بخوره و توی بوسه آلفای مرموز رو اعصاب رو همراهی کنه
نوک سینش اسیر دو انگشت جونگکوک شد، هر چند ثانیه ناله ای به خاطر فشرده شدن نوک سینش بین انگشتای بلند جونگکوک سر میداد
بعداز چند دقیقه جیمین مچ دست آلفا رو گرفت تا دست از سر بازی با نوک سینش برداره ولی تنها جوابی که دریافت کرد اسپنک شدن باسنش بود که مطمئنن دردناک تر از قبلی بود
سرش رو کج کرد و بوسشون رو شکوند تا اعتراض کنه ولی با زمزمه جونگکوک بغل گوشش حرف توی گلوش گیر کرد
"قرار بود مطیعم باشی تا بکنمت یادت نیست امگا؟"