part 5

324 39 11
                                    

چند دقیقه ی پایانی کلاس رو به اتمام بود
و جونگکوک روی تک صندلی انتهای کلاس بی حوصله به تخته زل زده بود
اون و یونگی عضو کلاس B بودن
و خوشبختانه این به این معنیه که قرار نبود خیلی چشمشون به اون امگای مغرور و اکیپ مسخره ترش بیفته و این خیلی عالی بود

همونطور که با خودکار توی دستش بازی میکرد سرش رو به طرف پنجره چرخوند و نگاهی به حیاط انداخت
کمی که دقت کرد متوجه شد که پشت یکی از ستون ها روی چمن ها دو نفر در حال بوسیدن هم بودن
یا بهتره بگم در حال بلعیدن هم

جونگکوک بی تفاوت داشت نگاهشون میکرد و هم زمان به این قضیه فکر میکرد که جاهای بهتری توی مدرسه هست که میشه به این کارها اختصاص داد !!

و اگه قرار باشه سکس هم قاطیش باشه رختکن سالن ورزشی، انبار مدرسه، سرویس بهداشتی بهترین گزینه ها برای سکس بودن ...

اون قبلا تجربه ش رو داشت ... تو مدرسه ی ماکسیم ... با شخصی که خیلی عاشقش بود ... هر چند از تداعیِ خاطرات تلخ متنفر بود ...

نگاهش رو از اون دو نفر توی حیاط برداشت و سعی کرد روی تدریس معلم تمرکز کنه
اما موفق نبود
همه ی مطالب براش تکراری، ساده و خسته کننده بودن

اون در طول تعطیلات تابستونی هم معلم خصوصی داشت و بخش زیادی از تابستون رو به درس خوندن اختصاص میداد
کاملا با برنامه پیش میرفت
به اندازه ی کافی درس میخوند
هر چند بیشتر تایم هفته رو از خونه میزد بیرون و با دوستاش وقت میگذروند

در واقع بخش زیادی از برنامه ش رو به تفریحاتش اختصاص میداد

درست مثل همین لحظه که دوست داشت زودتر تایم کلاس بگذره تا با بَم یه دوری توی سئول بزنه

بَم موتور مشکی و گرون قیمت جونگکوک بود
مدل "هارلی دیویدسون" با رنگ مشکی و براقیت خاصی که چشم همه رو میگرفت
اون رو تو محوطه ی مدرسه پارک کرده بود

(اینجا جهان های موازیه دوستان و بَم تو این جهان یه موتوره ^_^ )

_ هی ... کوک ...

این صدای کلافه و خش دار یونگی بود که ردیف کنار جانگکوک نشسته بود و خسته تر از اون به نظر میرسید
برعکس جونگکوک اون کوچیک ترین علاقه ای به درس ها نشون نمیداد

_ بعد از مدرسه جایی میری ؟

جونگکوک دست به سینه به صندلیش تکیه داد
در حالیکه حواسش بود معلم متوجه مکالمه شون نشه زمزمه کرد

_ میخوام با بَم تو شهر بچرخم و یکمی باد بخوره بهم ... اگه بخوای بهت سواری میدم ؟ ...

یونگی خندید و با مسخرگی گفت

_ برو به یه امگا سواری بده عوضی ...

جونگکوک پوکر فیس نگاهش کرد و زمزمه کرد

My Cutie CookieWhere stories live. Discover now