سخنرانی ابتدایی
خب خب سلام به مردم دوست داشتنی من؛ من از غیبت خیلی طولانیم برگشتم. دلم نیومد ولتون کنم به امان خودتون...
خلاصه که هِلو😁✨️
اون سخنان قبل هم پاک نمیکنم که دوستایی که بعدا به جمعمون اضافه میشن بدونن تو راه به مقصد رسیدن فانتوم چه سختیها و ناملایمتهایی رو متحمل شدیم تا فانتوم به اینجا رسید. اولش قرار بود پارت طولانی بدم ولی جدی از توانم خارجه؛ یه بخش عجولی از وجودم نمیذاره کار رو تموم کنم یهویی بذارمش دوست داره تیکه تیکه ثبتش کنه.
خلاصه که امیدوارم از این پارت لذت ببرید.
راستی عنوان این پارت خیلی خوشگل نیست؟🥹🩵✣═════════✣
احتمالا دلم برای این روزها تنگ میشن، کاش میشد همین الان بمیرم.
چپتر پنجاه؛ زمرد پژمردنی من
کنت امرالد بر کاغذهای مرغوبی که مینگی نظیرش رو تنها در فروشگاههای لوکس و با قیمتهایی کذایی دیده، با دستخطی خوش مینویسه.
"از شما دعوت به عمل میآید..."
پیچ و خمی که کنت به حروفش میده و صبر و حوصلهای که برای نوشتن نامهها میذاره احتمالا یه بار دیگه حیرت و تحسین رو در دل مینگی به جریان میندازه.
بوی عود پرههای بینی نوازش میکنه و عطر کاغذهای گران و مرغوب در هوا پیچیده. صدای خش خش روان نویس بر کاغذ و رد گذاری به منظور دعوت اشراف زادههایی به یک میهمانی مجلل به گوش میخوره.
-باید همهی اینها رو خودت بنویسی؟
یونهو در جواب مینگی سر بلند میکنه و مدتی به جلو خیره میمونه، انگار رشتهای از خاطرات از مقابل نگاهش گذر میکنه.
-وقتی بچه بودم و پدرم میخواست تنبیهـم کنه مجبورم میکرد تمام این دعوت نامهها رو به صورت دستی بنویسم. راستش این نامهها خیلی مهم بودند چون قرار بود آبرو و افتخار خاندان ما رو به رخ دیگر اشراف زادهها بکشن پس باید با دستخطی خوش و بدون کوچکترین خط خوردگی انجامش میدادم.
مینگی ابرویی تاب میده و سر کج میکنه. میتونه تصور کنه چند بار نامههایی که به دست کودکیهای این کنت نوشته شده توسط پدرش با پرخاشهایی آزاردهنده پاره شدند.
-پس این سنت از همون موقعها روی دعوت نامههای امرالد مونده.
یونهو چند باری سر تاب میده.
هیچ کدام از این نفر چندان تمایلی به شخم زدن گذشتهها ندارند؛ یادآوری چنین دورانی ثمرهی دلچسبی بر روان آدم به جا نمیذاره.
گچ بریهای سقف خاص هستند و طرحهایی نقاشی شده میان سطوحی از دیوار دیده میشه. تصاویری خاص و حاکی از قصههایی متفاوت که مطمئنا به قلم بهترینها نگاریده شده اند با ترکیبی از رنگهای خاکی و نارنجی و آبی.
![](https://img.wattpad.com/cover/351669050-288-k925020.jpg)
VOCÊ ESTÁ LENDO
Phantom, Turbulent World(S1)
Fanfic●کاپل: یونگی، ووسان، سونگجونگ -وهم آلود، دنیای پرآشوب(فصل اول) ●یونهو به عنوان وارث هتل اِمِرالد دچار دسیسه های اطرافیانش بر سر قدرت و پول میشه و تاجایی پیش میره که دیگر به خودش هم یارایی برای تکیه نداره. چه کسی در اوج نزاری او رو به زندگی برمیگردو...