My dream«3»

13 1 0
                                    




«شنا بلد بودم ولی اقیانوس چشات منو غرق کرد کوکی»

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

«شنا بلد بودم ولی اقیانوس چشات منو غرق کرد کوکی»

«پارت 3»

اون پسر داشت چه غلطی میکرد، یه زره دیگه ادامه میداد صد درصد راست میکردم، رفتم حموم تا حوله بهش بدم درو باز کردم که دیدم از پشت شیشه اون بدن و پوست بلورین اون پسر نمایان شد درست مثل بدن یه خانم زیبا و خواستنی بود چشمش به من افتاد  و هر دومون خشکمون زده بود سری پشتمو کردم و گفتم

_ببخشید حوله و لباس خودمو میزارم اینجا البته حوله و لباس نپوشیده نداشتم اینا برای خودمه میتونی استفاده کنی
حوله رو گزاشتم جلو در و خارج شدم اون پسر انگار یه چیز خواستی داشت که منو سمت خودش میکشوند اون از هر پسر دیگه ای که باهاش بودم خواستنی تر بود
اون پسر شهوت از چیزی که فکر میکردم خواستنی تر بود

*

با بسته شدن در به خودم اومدم اون مرد چرا این جوری بود مگه خودش نمیدونه حمومش شیشه ایه یا فکر نمیکرد من مثل هرزه ها سریع قبول کنم برم حموم سریع خودمو اب کشیدم امدم بیرون با حوله خودمو خشک کردن و لباسایی که جونگکوک داده بود رو پوشیدم بهم خیلی گشاد بود تیشرت سفید با یه شلواره مشکی گشاد داخلش شبیه بچه های 2 ساله شده بودن باهمون حالت رفتم پاین
_اومدی؟
+اره ببخشید بابت ریختن شیر موزا
_اشکالی نداره بیا پاین شام درست کردم
+ممنونم اقای جئون
_هروقت خجالتی میشی فامیلیم رو میگی، بهت گفتم خوشم نمیاد اینجوری صدام کنی فقط بگو جونگکوک یا کوک خالی همین
+باشه
رفتم سمت میز کیمچی درست کرده بود چه عطر بوی داشت با ذوق بچه گانه بلند گفتم
+وای جونگکوک اینو خودت ساختی
جون کوک خنده بلندی کرد و پسر مومشکی متوجه جمله اشتباهش شد
_نه بچه من نساختمش درستش کردم
دیگه چیزی نگفتم و مشغول خوردن شدم
+وای کوک این خیلییی خوشمزس به منم یاد میدی
_اینجا اومدی ریاضی یاد بگیری نه اشپزی حالا بازم بعدا همو میبینم بهت یاد میدم
+مرسیی
_حالا هم زود تر غذات رو بخور بریم سر درس
+باشه

چند مین بعد

_اگه x رو به g اضافه کنید جواب انتگرال مون بدست میاد

+اما اجوشی این خیلییی سخته من هیچی نمیفهمم
یکدفعه دیدم جون کوک بلند شده و داره میاد سمتم من بلند شدم و پا به فرار گذاشتم کل خونرو چرخیدیم تا گیرم انداخت و قلقلکم داد
_ده دفعه بهت گفتم به من نگو اجوشی بچه جون

صدای خنده منو جونگکوک  کل خونه رو گرفته بود

+ن.. نه.. نه کن کوکی
_نخیر این خرس کوچولو باید تنبیه بشه تا یاد بگیره دیگه به من اجوشی نگه
+غل... غلط... کردم بسه.. کوکی
با خنده  باهم حرف میزدیم که یک دفعه جونگکوک افتاد روم

*
حواسم نبود که افتادم رو پسر مومشکی  لباسش تا سینش به دلیل گشاد بودن رفته بود بالا و کل بدن سفید پسر معلوم بود خیمه زده بودم روش که با صدای جونگکوک به خودم اومدم
+یه.... ی. یه چیزی اون پاین داره بهم سیخونک میزنه کوکی
یه نگاه به خودم کردم که دیدم سیخ کردم من که بد قلق تر از اینا بودم چرا انقدر زود سیخ کرده بودم دیگه نتونستم جلو خودمو بگیرم
_امیدوارم منو ببخشی
شروع کردم
اول سمت لاله گوشش رفتم و با زبونم خیسش کردم رفتم رو گردنش و چند بوسه اروم روش گذاشتم میدونستم نمیشه مارک کرد چون قراره بره خونه پسر زیرم کامل مطیع و خمار بود بیخیال گردنش شدم و رفتم سمت نیپل صورتی پسر یکیشو داخل دهنم میک زدم و اون یکی رو با دستم به بازی گرفتم ناله های ریزی از زبون تهیونگ بیرون میومد
+اههههه.......اوممم
به پایان تنش نگاه کردم و دیدم اونم راست کرده
اروم اروم به سمت شیکمش رفتم تا رسیدم به خط شلوار ارم شلوار رو پایین کشیدم و رفتم سمت با کسشر مشکی که بهش داده بودم اونو در اوردم که دیدم تهیونگ از خجالت زانوش رو به هم چسبونده ارم زانوشو از هم باز کردم و درونی ترین لایه رونش رو با زبونم لیس زدم
+هیسسی
*
اون مرد داشت با من چیکار میکرد چرا جلوشو نمیگرفتم
اون لایه درونی رون منو به بازی با زبونش گرفته بو هیکی ها ریز و درشتی روی رونام گذاشت که گوشیش زنگ خورد
*
خودمم نمیدونستم دارم چیکار میکنم ولی اون پسر خیلی خواستنی بود ، یکدفعه دیدم گوشیم زنگ خورد اسم اقای سالیوان افتاده بود سریع خودمو جمع جور کردم و تازه فهمیدم چه غلطی خوردم تهیونگ سریع خودشو جمع جور کرد و شلوار و با کسشرش رو برداشت و دویید سمت اتاق

اینم پارت سوم تقدیم نگا هاتون امید وارم دوست داشته باشید♡

My dream kookv Where stories live. Discover now