Chapter 2

0 0 0
                                    

" I never was a child,

I was pulled right out of the sea

And the salt, it never left my body "

••••••••••••••••••••••••••••••

Maria pov

_هی سلام
سلام جونگ کوک شی
_خوشحالم باز دوباره میبینمت عام؛ واحد رو ک درست اومدم اره با هیونگم کار دارم تهیونگ هیونگ
تو تهیونگو از کجا میشناسی جونگ کوک شی؟
_خب هیونگمه
حب قطعا برادر واقعی نیستید دارم میگم از کجا میشناسید همو؟
ت.دستمو دور شونه ماریا حلقه کردم و سلام پسر، ههععیی خوش برخورد باش ماریان اون دونسنگ منه
_سلام هیونگ
شما از کجا میشناسید همو چرا تا الان ندیده بودم این دونسنگتو؟
ت.ماریا خب از کجا بشناسی پسر خاله منو؟ اون ده سال کره نبوده
چرا هیچ وقت چیزی دربارش نگفته بودی؟
_تهیونگا بلند گفتم، گوشت کوسه گرفتی؟خندیدم چینجا؟
_تو دوس داری پسره گنده بک غول
_یاع هیونگ چرا بهم میگی غول؟
واضحه ب خاطر هیکل گنده و عضله هات دیگه، تهیونگ شی جواب سوال منو بده چرا درباره این هیچ وقت حرف نزدی؟
ت.ماریا تو خانواده منو ن دیدی ن میشناسی، هیچ وقت هم نیاز نبوده بشناسی، جونگ کوک آخرین و کوچیک ترین پسر خاله منه زمانی ک از خانوادم جدا شدم اونو ندیدم تا 18 سالگیش ک رفت کالج، کسی دوس نداشت من تو خانواده باشم فقط چون ک....؟
تو گی هستی.
ت.افرین جونگ کوک هم کره نبود تا الان ی مدت آمریکا بوده ی مدت انگلیس فقط مجازی باهم در ارتباط بودیم
اها.
_خیالت راحت شد نیومدم اوپاتو بدزدم؟
جوابی ندادم
_هیونگ میشه با گوشت کوسه سوشی درست کنیم؟ خیلی خوب میشه.
ت.عا ایده خوبی هست ولی ن واسه الان چون ماریا گوشت مرغ و ماهی هیچی رو خام نمیخوره
_عاو اوکی مشکلی نداره
رفتم تو آشپزخونه ی چیزی واسه این پسره بیارم
_مطمینی عاشق تو نیس هیونگ خیلی حساسه روت
ت.خندیدم هر دختر بچه ای رو اوپاش حساسه جونگ کوکا، توام روش حساسی.
_معلومه ک حساسم
با سینی ک توش نسکافه و کوکی بود وارد سالن شدم و سینی رو جلوشون روی میز گذاشتم
ت.با لبخند نگاش کردم ممنونم ماریا لطف کردی، خب بهتره بشینی با جونگ کوک پارت آخری ک خودت دیدی رو دوباره ببینین اونم نظری پیشنهای چیزی داره بده.
_عا پارت جدید داستان آمادس؟
مگه توام داستانشو میخونی؟
_شوخی میکنی؟معلومه خوبه در جریان هستی از پریای دریایی خوشم میاد بعد بهترین نویسنده ک قشنگ ترین داستان درباره این موجودات رو داره می‌نویسه رو دنبال نکنم؟واقعا؟
ابرویی بالا انداختم، از چیه جونگ کوک خوشت میاد
_عا کارکتر جونگ کوک ب خاطر شباهتی که باهم داریم عاااا خب دوسش دارم ب شدت باهاش حال میکنم، تو چی؟
عا جونگ کوک خب آیپاد تهیونگ رو برداشتمو بازش کردم، جونگ کوک جنتلمنه با این ک ماهیت انسانی و ذات انسانی نداره....
_کی گفته نداره؟
عا ن منظورم اینه ک
_اون ذات حیوانی داره دیگه منظورت اینه ک ی حیوونه.
ن ن ن اون فوق‌العادس محبوب ترین و بی نظیر ترین کارکتری هست ک ب عمرم دیدم، اون واقعا دیوونه کنندس و منظور من اصلا چیزی ک گفتی نبود.
_ریز خندیدم، منظورتو اشتباه رسوندی متوجه شدم.
آره آره درسته ب هر حال جونگ کوک از نظر من فوق‌العادس.
_میدونم خیلی ممنونم
ههییی یا تو نیستم که خندیدم.
_ خب بیا ببینم هیونگ چیکار کرده؟
آیپد رو جلوش گرفتم واقعا تهیونگ قلمش جادوییه خودت ببین
_شکی توش نیست ک تهیونگ با نوشته هاش جادو می‌کنه، آیپد رو گرفتم و شروع کردم هر چی جلوتر میرفتم بیشتر خندم می‌گرفت، تا آخر نتونستم جلوی خودمو بگیرم و بلند خندیدم تهیونگ هیونگ بلند گفتم، لعنتی این چیه؟
ت.با ماهی تابه تو دستم بیرون اومدم چیه؟
این چ شوکی بود میدی بهم، اون دیالوگ هایی ک میخوای روی این بزاری خب چکاریه با ما خواننده ها داری میکنی آخه؟
توام موافقی اره؟
_خب معلومه ببین چیکار کرده، چی طراحی کرده و چی میخواد بنویسه روش؟
ت.بلند خندیدم و بدون جواب دادن بهشون رفتم تو آشپزخونه.

"SIREN"Where stories live. Discover now