#MY_LITTLE_ANGEL
🔥🔥🔥🔥🔥🔥
هر روز یه اتفاق غیر منتظره و ترسناک میوفته.....
_ واست ترسناکه چون ضعیفی.....
: شماها خیلی قوید....این چیزا واسه هیچکس عادی نیست.....
اگه قوی بودن ینی تبدیل به هیولا شی من هیچ وقت قوی نمی شم..... نمی خوام بشم.....
سایروس خیره به جنگل سیگارشو رو نرده های سرد خاموش کرد.....
نرم و اروم ترقوه شو بوسید و لیس زد.....
برایان داغ و قرمز تو خودش جمع شد : میزو چیدن.....
با مکث از جدا شد : برو..... برایان بدون لحظه ای مکث از کنارش رد شد و داخل رفت.....
هر بار که سایروس لمسش می کرد تموم وجودش می لرزید
یجوری داغ می کرد انگار بار اولشِ.....
کلافه موهاشو مرتب کرد و پشت میز نشست....
ترقوه شو لمس کرد انگار جای لباش می سوختن.....
بلاخره سایروسم داخل اومد و با بالاتنه لخت پشت میز نشست
: حداقل غذا خوردنی لباس بپوش.....
اروم نق زد ولی سایروس شنید و وانمود کرد نشنیده.....
تا شام شون تموم شه سایروس اصلا نگاش نکرد می دونست سنگینی نگاش خفه کنندست.....
دلش نمی خواست جلوی غذا خوردن برایانو بگیره.....
قلوپ بزرگی از آبش خورد و به صندلی تکیه داد
: ترکیدم.....
سایروس با دقت غذاشو نگا کرد کامل خورده بود......لیوان ویسکی شو لمس کرد و بهش خیره شد.....
برایان با دیدن لیوان ویسکی اخم کرد
: واسه من اب گذاشتن واسه تو ویسکی.....نکنه واقعا فک می کنن بچه ام!؟؟!؟!
_ من گفتم اب بزارن.....
: چرا اونوقت؟!؟!؟_ بدنت ضعیفه تا یه مدت حق نداری بخوری.....
با پوزخند سرشو تکون داد : مثل اینکه یادت رفته من کلاب دارم.....
تو این چندسال نصف روزو درحال خوردن بودم
الکل نمی تونه بلایی که تو سرم میاریو بیاره.....
درضمن من یه آدم بزرگ و بالغم یجور رفتار نکن انگار با بچه طرفی......
سایروس با آرامش قلوپ بزرگی از ویسکیش خورد
🔥🔥🔥🔥🔥🔥
ESTÁS LEYENDO
⚔️🔞 2 MY LITTLE ANGEL🔞⚔️
Romanceاینجا ادامه جلد اول رمان فرشته کوچولوی من پارت گذاری می شه جلد دوم نیست🍷