Angle

16 6 6
                                    

‍ مو‌های مشکی‌رنگ تهیونگ رو بین انگشت‌هاش کشید و به‌سمت زیرزمین حرکت کرد. بدن تهیونگ روی پله‌ها کشیده می‌شد و فقط جیغ میزد.

کوک، از روی آخرین پله‌ هم پایین انداختنش پایین و چراغ زیرزمین رو روشن کرد. امگا رو وسط اتاق انداخت و سراغ گرامافون قدیمیش رفت. از بین صفحات گرامافونش یکی رو انتخاب کرد و روی گرامافون گذاشت.

صدای آهنگ بلند شد و کل زیرزمین رو پُر کرد.
آلفا از لذت رایحه تلخِ چوب سوخته‌اش رو آزاد کرد و سراغ وسایلش رفت.
سمت میز کارش رفت و دونه دونه چاقو و ابزارش رو روی میز چید.

لباسش رو بیرون آورد و پیشبند مشکی‌رنگ رو تنش کرد و دوباره پیش امگا برگشت.
خم شد و بلندش کرد.

_ آفرین امگا، اگه از روز اول این‌جوری بودی شاید خیلی چیزها تغییر می‌کرد.

به راحتی امگا رو بلند کرد و روی صفحه بزرگ آهنی خوابوند. امگا به‌خاطر دارویی که خورده بود نمی‌تونست بدنش رو تکون بده و مثل عروسک توی دست‌های جونگ‌کوک بود.

کوک، دست و پای ته، رو آزاد کرد و به هر گوشه از صفحه وصلش کرد. و بعد مشغول در آوردن لباس‌هاش با قیچی شد.

بعد از برهنه‌کردن امگا اون رو روی شکم خوابوند و دست و پاهاش رو به صفحه قفل کرد. بوم روشن و بی‌نقص روبه‌روش کم‌کم داشت حسابی قلقلکش می‌داد.

یعنی باید چه مجسمه‌ای رو باهاش می‌تراشید؟ سراغ گوشیش رفت و عکس‌ها رو ورق زد. با دیدن عکس مورد نظرش لبخند زد و گوشیش رو خاموش کرد.

_ می‌خوام یک فرشته خلق کنم ته‌ته! درست به زیبایی خودت.

•••••

هفته‌ی بعد در اخبار اعلام شد که مجسمه‌های مشهور به‌زودی به عرصه‌ی نمایش عمومی در میان و بین همه‌ی اون‌ها یه اثر قراره حسابی جلب توجه کنه! "فرشته‌ایی که سقوط کرده!"

Writer: 𝘭𝘶𝘴𝘪𝘧𝘦𝘳

هی گایز
مثل همیشه منتظر نظرات هستیم❤️
ما رو به دوست هاتون معرفی کنید و به تلگرام تیم تلما لند سر بزنید.
کلی کارای قشنگ داریم🍿

https://t.me/telma_land_fic

𝗔𝗻𝗴𝗹𝗲 | 𝗩𝗞𝗢𝗢𝗞 | ᵗᵉˡᵐᵃ ˡᵃⁿᵈ Where stories live. Discover now