خوبی لویی؟
_آره من خوبم تو خوبی؟
_من خوبم تو خوبی ؟عههههه
لویی:باشه باشه غلط کردم
میزو چیدم و لوییس و خودم و سندرا
نشستیم دور میزCause I knew you were trouble when you walked in
So shame on me know......موبایل لو زنگ زد.
الو؟؟؟
خدا رو شکر صبونه شو خورد
من و سندی غذا رو تموم کردیم و منم ظرفا رو شستم.
بعدش رفتم تو حال و تلویزیون و روشن کردم.جسیکا هم که سگمون بود و گذاشتم کنارم رو مبل.
قرار بود که امسال مسابقات اکس فکتور برگذار بشه.
کاش لویی هم شرکت میکرد چون صداش خیلی خوبه.
یهو لو از تو اتاقش عین زلزله پرید بیرون!لوییس:بئا بئا بئا بئا بئا بئا بئا بئا بئا بئا بئا بئا
_بله بله بله بله بله بله بله بله بله بله بله بله
_قراره قراره قراره قراره قراره قراره قراره
_درست حرف بزننننن
_قراره تو اکس فکتور شرکت کنم !
_عهههه چه جالب!
_اصن تو فهمیدی چی گفتم ؟
_ نچ
_بابا قراره من تو اکس فکتور شرکت کنم!
_ چیییییی؟؟؟؟
وای خدا خیلی خوشحالم نزدیکه گریه کنم.لویی : حالا چرا گریه میکنی؟
_ از روی خوشحالی دیوونه!
لویی بغلم کرد و منو دور خونه چرخوند.
(ینی اینقد سبکه؟:|)
حالا کی؟لویی:هفته ی دیگه باید برم
_خب بذار من به ربکا زنگ بزنم تو هم برو به سندی بگو.لو:باش
___
امید وارم خوشتون اومده باشه
عاشقتونمXo xo
YOU ARE READING
between us
Фанфикبئاتریس خواهر کوچیک تر لوییه لویی تو اکس فکتور شرکت میکنه اون یکی از عضو گروه رو میبینه... هری استایلز............................... 2010