سعی کردم به این حقیقت که هیچ جواب خوبی برای اینکه اگر با همسرم بودم دلیلی به رفتن به یک متل نبود وجود نداشت ، فکر نکنم. من به سختی 21 ساله ام، اما در یک شهر کوچک، جایی که همه قبل از اینکه 20 ساله شوند ازدواج می کنند، زندگی می کنم. این فقط کاری است که مردم این اطراف انجام می دهند. به شلوغ کاری اطرافم نگاهی انداختم. من از زمان دبیرستان با شاون بودم، زمان بسیار زیادی بود، در حدی که یقینا بدونم شاون هیچوقت شراب نمی نوشه. نه حتی ویسکی.
و برخلاف ترسم درباره هر آنچه شب قبل انجام داده بودم، و برخلاف بیهوشی مسلمی که داشتم، و بوی نافذ سیگارهای کهنه و هم چنین بعضی بوهای دیگر، و چیزی کاملا ترشیده و نامطبوع که الآن متوجهش شدم- احساس خیلی خوبی داشتم.
احساسم مثل این بود که انگار برای روزها خوابیده بودم و کاملا سرحال بیدار شده بودم. ذره ای سردرد نداشتم. ذره ای حالت تهوع نداشتم. هنگامی که ایستادم، عملا از روی تخت پریدم. شلوارم را پوشیدم و احساس کردم انرژی بالا رفتن از یک سخره را هم دارم.
اما هنوز نمی توانستم چیزی را به خاطر بیاورم.
به غیر از بطری ها که همه جا ریخته شده بود، هیچ اثری از کسی که همراه من در اتاق بوده، نبود.تنها لباسهایی که روی زمین پیدا کردم، متعلق به خودم بود، و حمام هم خالی بود. تنها چیزی که در یخچال کوچک وجود داشت، بطور غیر عادی، یک ظرف طلایی خالی شیر بود.
زیر تخت را نگاهی انداختم و جیب هایم را چک کردم، اما موبایلم را پیدا نمی کردم. برای همین نتوانستم تماسهای اخیرم را چک کنم. گمش کرده بودم، یا کسی از من دزدیده بودش؟ هیچ ایده ای نداشتم...
أنت تقرأ
DEAD IN BED ( Persian translation )
Terrorشما هرگز نمیتوانید کتابی این چنین پیدا کنید هنگامی که یک طاعون مقاربتی وارد شهر کوچک اشلی یانگ می شود، و قربانی های خودش را به همراه یک میل بسیار شدید رها میکند ، همه چیز درباره ی زندگی اشلی تغییر پیدا می کند