اين قسمت:سي و چهار عدد كيم باپ
تو درحالي كه داري به زور هيبوم رو ميچپوني تو وان حموم،هيچول رو صدا ميزني!
تو:"چولييي اوپاااا"
هيچول مياد بالا سرت:"بعلههه!"
تو:"اوپا هيبوم نميره تو وان چيكارش كنم؟"
هيچول هيبومو از دستت ميگيره و ميذاره زمين و هيبوم با دو فرار ميكنه!
تو:"عه اوپا فرار كرد قرار بود حمومش بدم"هيچول داره به چشمات نگاه ميكنه،نگاهش بين لب هات و چشمات رد و بدل ميشه.
هيچول:"ميدونم منو به چشم اوپا ميبيني،ولي مجبورم"تو با حالت گنگي نگاش ميكني ،اون سرشو خم ميكنه و چشماشو ميبنده و صورتتو قاب ميكنه و ميخواد ببوستت كه...
هيوك ميكشتش كنار!:"معذرت ميخوام هيونگ!"
دستتو ميگيره ميكشتت بيرون از حموم و ميكوبتت به ديوار:"بايد اينكارو بكنم ببخشيد!"دستاشو ميذاره طرفين سرت و صورتشو نزديكت ميكنه كه تو اونو هولش ميدي به كنار و از دستش فرار ميكني!اونا چشون شده!
سريع با اتاق ليتوك پناه ميبري:"اوپااا اوپااا اونا ميخواستن منو ببوسن!"
ليتوك با تعجب:"مگه شروع شده؟"
تو:"چي شروع شده اوپا؟"ليتوك مياد طرفت و ميگه:"ما مسابقه گذاشتيم كه هر كس زود تر تورو ببوسه برندس و جايزش اينه كه ميتونه تمام كيم باپ ها رو بخوره كه حدود٣٤ تاس و امم ،حالا اجازه هست؟"
تو:"اوپا مسابقه و جايزتون دوتاش تو حلقم،فقط زياد طول نكشه من خجالت ميكشم-_-"
ليتوك:"باشه زود تمومش ميكنم"صورتتو ميگيره و مياد نزديك جوري كه نفساش رو حس ميكني و بعد بوووف ليتوك پخش زمين ميشه!نگاه ميكني اوه اون كانگينه كه يه مشت زده تو صورت ليتوك:"ببخشيد هيونگ ولي بحث ٣٤ تا كيم باپه!"دستتو ميكشه و ميبردت بيرون از اتاق و همون وسط سالن سرشو خم ميكنه و نزديكت ميشه تو ام چشاتو ميبندي و منتظر ميشي كه يهو زنگ خونه به صدا در مياد.كانگين:"به درك بذار اول ببوسمش بعد"ولي دوباره صداي زنگ مياد ،كانگين غر غر كنان به سمت در ميره كه يهو كشيده ميشه به بيرون و سونگمين وارد خونه ميشه در حالي كه نفس نفس ميزنه ميگه:"بوست نكرد كه؟"تو سرتو به نشونه مخالفت تكون ميدي ، اونم مياد كه ببوستت يهو يكي براش زير پايي ميگيره و ميخوره زمين!و اون شخص كسي نيست جز هيوك،:"ببخشيد مين ولي تو زن داري !"دستتو ميگيره ميكشدت سمت اشپز خونه و تو درحالي كه نفس نفس ميزني ميگي :"ميشه بس كنيد خسته شدم!"
هيوك:"يه بوس بعد برو استراحت كن"
تو باز هم با نفس نفس:"نميتونم نفسم بالا نمياد!"
هيوك:"يه دونه كوچولو"
تو:"اوپاااااا!"
هيوك:"اه باشه زووود"
تونفست كه منظم شد سرتو ميگيري بالا:"هيوك اوپا فقط تمومش كن"
هيوك سرشو خم ميكنه و بهت نزديك ميشع كه يكي يقه لباسشو ميگيره و ميكشه بيرون از آشپز خونه
اون شيندونگ بوده تو با بهت بهش نگاه ميكني، شيندونگ هم دستتو ميگيره و ميبره تو اتاق خودش و ميگه:"اينا ٣٤ تا كيم باپن توقع داري ازشون بگذرم؟"و سريعا بوست ميكنه و تو ماتت ميبره!
شيندونگ:"خب دگه بيا با هم كيم باپ هارو بخوريم^^"
#تك_شات
YOU ARE READING
زندگي با سوپر جونيور
Fanfictionتك شاتي هاي سوپر جونيور هرپارت باموضوعي جديد ژانر:رومانتيك/طنز شخصيت ها:اعضاي سوپرجونيور و تو!