اين قسمت:ادم نبايد هميشه فرشته باشه!
تو ميري اتاق ليتوك و كنارش ميشيني،اون تقريبا تمام روز مشغول برنامه ريزي واسه آلبوما بوده.
تو:"اوپا، نمياي شام بخوري؟"
ليتوك:"نع ميل ندارم بخوريد شما!"
تو:"ولي اوپا اينجوري كه نميشه تو از صبح چيزي نخوردي مريض ميشيا!"
ليتوك:"نه عزيزم بايد اينارو تمومش كنم تو برو بخور."
تو:"اوپا چرا اينجوري ميكني؟اينكارا وضيفه تو نيست وظيفه كملپانيه فقط بسپرش به اونا!"
ليتوك يه لبخند ميزنه و ميگه:"خودت هم ميدوني كه نشدنيه!"
تو:"اوپااينجوري ضعيف ميشي تو بايد هميشه سرحال باشي ولي الان نگاه كن چقدر خسته اي!"
ليتوك مياد كنارت و بغلت ميكنه:"مرسي فرشته كوچولو من، كه به فكرمي!"
تو:"اوپا من به فكر نباشم كي باشه؟"
ليتوك يه لبخند كه چالش معلوم ميشه ميزنه:"يعني تو الان داري باهام لاس ميزني؟"
تو با تعجب نگاش ميكني!"وا اوپااا اين چه فكريه لاس چيه از تو بعيده!"
ليتوك:"چرا بعيده ؟مگه من چند سالمه؟"
تو يا پوزخند ميزني:"اوممم همينو ميدونم كه تا دو سال ديگه ميشه سي و پنج سالت؟"
عصبي ميشه و داد ميزنه:"ياااا چرا از حقه هاي كانگين استفاده ميكني؟؟"
چند لحظه بعد اخمي چهره اشو ميگيره:"درسته من سنم زياده !اصلا تو چرا انقدر با من خوبي؟من تقريبا ١٥-٢٠ سالي ازت بزرگ ترم !"
مياي جلو و گونشو ميبوسي و ميگي:"عشقه كه مهمه نه سن !"
ليتوك دوباره بغلت ميكنه!"فرشته كوچولو من ميدوني كه عاشقتم نه؟"
تو:"اوه اوپا نگو خجالتم ميدي!"
ليتوك بهت خيره ميشه:"برو غذاتو بخور بچه ها منتظرن!"
تو:"ولي الان كه كسي تو خوابگاه نيس كه!"
ليتوك چشاش گرد ميشه!"واقعا؟"
تو:"اوهوم همه رفتن شامو بيرون من موندم پيشت تنها نشي!"
ليتوك با يه نيشخند شيطاني ميگه!"خب الان چيكار كنيم؟"
تو يكم خودتو عقب ميكشي:"اوه اوپا من گفته بودم تو بعضي وقتا از قالب فرشته بودن به شيطان بودن تبديل ميشي؟"
ليتوك مياد نزديكت و روي لبات زمزمه ميكنه:"ادم نبايد هميشه فرشته باشه!"
~~~~~~~
هنري:"هيچول هيوووونگ ،هيچول هيووووونگ بيا ببين تو دوربيني كه تو اتاق ليتوك اوما كار گذاشتم چي نشون ميده!"
هيچول:"واوووووو بلاخره فرشته امون راه افتاد!"
#تك_شات
اينجاست كه ميگن:هيچول اينجا ,هيچول اونجا, هيچول همه جا!
YOU ARE READING
زندگي با سوپر جونيور
Fanfictionتك شاتي هاي سوپر جونيور هرپارت باموضوعي جديد ژانر:رومانتيك/طنز شخصيت ها:اعضاي سوپرجونيور و تو!
