اون يك احمقه به تمام معناست!!!

167 9 8
                                    

كي مثل من ميتونه اينقدر عاشقت باشه
بگو كي غير من ته ته دل تو تا ابد جاشه
باورش سخته اما ميتوني بفهمي از حرفام
كه اگه نباشي من هميشه بدون تو تنهام
اگه بدوني كه چقدر عاشقتم
ميدوني احساسم به تو عزيز من
خاصصصصه
ديووونتم داشتن تو با تو بودن واسه من
شانسسسسسه
با سقلمه اي كه به كمرم خورد بيخال تكون دادن اروم پاهام با ريتم اهنگي كه توي گوشم پخش ميشد شدم و هندزفري هامو از توي گوشم در اوردمو نگاهي به چهره هاي مبهوت دخترا كه داشتن با ترس به جلوشون نگاه ميكردند انداختم، پوفي كشيدم و گفتم: خوب كه چي يك ترافيك ساده كه اينقدر ترس نداره نزاشتين به اهنگ سيروانم گوش كنم ( دوستان دختري كه ميبينيد سيروانيست نيس فقط داره يك اهنگ به زبون مادريش گوش ميكنه همين!!!)
سوشا دوستم زبوني واسم در اورد و گفت: درد و سيروان كوفت و سيروان ما توي چه باتلاقي گير كرديم اونوقت تو ريلكس نشستي و اهنگتو گوش ميكني؟؟؟؟؟
ريلكس نگاهي به صورت هاي همشون انداختم دنيز با عصبانيت با پاش كف ماشين سمفوني راه انداخته بود، ميشا هم كه يك دور ناخوناشو فرنچ كرده بود بس كه با دندوناش تيكه تيكشون كرده بود و سوشا هم كه داشت پوست لبشو چه عرض كنم پااااره ميكرد.
با عصبانيت داد زدم: خوب كه چي اون موجودات ايكبيري نميتونند يكم تحمل كنن تا ما برسيم؟؟؟!!!!
سوشا: احمممممق اونا معرووووفن
نگاه عاقل اندر سفيهانه اي بهش انداختم و گفتم: هر خري ميخوان باشن باشن من از همون اول هم گفتم پاي منو وست نكشيد ولي رفتيد چيكار كرديد؟؟؟ شما احمقها منو هم معرفي كرديد خودتونم ميدونيد من براي هركسي كار نميكنم
دنيز با هيجان لبخندي زد و گفت: وليييي اوناااا هركسي نيسستن اونا وان دايركششششننننننن
پوفي كشيدم و گفتم: خاك تو سرت كه با اين كه تاحالا صد تا از اينارو ديدي هنوزم اينقدر ذوق ميكني.
بعد رو كردم به سوشا كه پشت فرمون نشسته بود و گفتم: پياده شو من ميرونم اگه تو باشي تا فردا نميرسيم.
سوشا تند تند گفت: نه قربون دستت بخدا هنوز كمرم به خاطر تصادف قبلي درد ميكنه
_سوسول ما فقط به يك درخت كوچيك خورديم
_حالا هر چي
چشم غره اي نثارش كردم كه با سرعت در سمت خودشو باز كرد و در عرض چند ثانيه جاهامون با هم عوض شد و يكهو ماشين با سرعت زيااااااد از جاش كنده شد...عادتم بود بي اعصاب كه ميشدم كسي جلودارم نبود با دقت از بين همه ي ماشينا لايي ميكشيدم، توي اينه به دنيز و ميشا نگاه كردم كه از ترس خودشونو خيس كرده بودند...سوشا هم دست كني از اونا نداشت با دو دستش كمربندشو چسبيده بود و زير لب به چيزايي زمزمه ميكرد ههههه فكر كنم داشت اشهدشو ميخوند.
صداي اهنگو بلند كردم...
باز با يك بوس تو منو كور كن
ميگي يك بنز ميخوام صد مليوونه رو جور كن
باشه ولي فقط خودمو تور كن و اون پسرايي كه دورت پرنو دور كن!!!!!
سويچو بگيرو سوارشوووو
بلند كن صداي نواااارشووو
اون موقع اگه خوشت نيومد
عيب نداره بزن خرابش كن
با تعجب چشامو گرد كردمو گفتم: ايييييين ديگه چه اهنگيههههه!!!!!؟؟؟؟!!!!! سوشا تو هم با اين ماشينت چه اهنگاي خزي داري !!!
ولي اون لحظه اون اهنگ خيلي بهم ميومد با اون سرعت و ابهت (😅)
بالاخره بعد از كلي دردسر به محل قرار رسيديم يك استوديو كه به صورت يك باغ بزرگ ساخته شده بود و جاش كاملا مخفي و پرت بود كه پسرا راحت بتونن كار هاشونو اونجا ظبط كنن البته با استوديو هاي معروف هم خيلي كار ميكردن ولي اين يجورايي مال خودشون بود و كارهايي اوليه رو اينجا ظبط ميكردن.
دخترا با هيجان و عجله از ماشين پياده شدند و منم بعد از پارك كردن ماشين در حالي كه خرامان خرامان راه ميرفتم و تقريبا مورچه هارو ميشمردم به طرفشون رفتم بدبختا حتما تا الان از حرصشون شيش تا چروك روي پوستشون درست شده ريز خنديدم و دوباره هندزفري هامو توي گوشم فرو كردم البته بدون اينكه بزارم دخترا بفهمن وگرنه هندزفري و خودمو به هم گره ميزدند (😜) از يك زمين سنگلاخي طولاني رد شديم و من صدهزار بار خداروشكر كردم كه مثل بقيه دخترا كفش پاشنه بلند نپوشيدمو الان ميتونم با خيال راحت بدون اينكه نگران شكستن پاشنه هاي برج ايفلم باشم راه برم و هرگونه جفتكي كه ميخوام راحت بندازم😊😊😊 من از لحاظ تيپ كلا با اون سه تا متفاوت بودم!!! اونا هر سه تاشون تاپ و دامن شيك و مجلسي پوشيده بودند همراه با كفش هاي پاشنه بلنددددد ولي من يك تاپ پارچه اي مشكي همراه با كت اسپرت چرم سفيد و يك شال گردن پارچه اي سفيد و مشكي كه براي خوشگل تر شدن تيپم زده بودم شلوار چرم مشكي و كفش هاي نايك سفيد مدل :air force كلا تيپم اسپرت اسپرت بود برعكس اون سه تا، تازه ميخواستم كلاه كپ هم بزارم كه با چشم غره هاي دخترا بيخيالش شدم  توي گردنم سه تا زنجير به ترتيپ كوتاه و بلند و خيلي بلند بود ( عين رپرا!!!) توي همه ي انگشتامم كه يك انگشتر بند انگشتي خود نمايي ميكرد !!!! روبه روي در استوديو توقف كرديم و من همچنان توي يك دنياي ديگه مشغول گوش كردن به موزيكم بودم. كه با ضربه ي محكمي كه به كمرم خورد سرمو بالا اوردم و مثل خنگا به دستي كه جلوم دراز شده بود نگاه كردم و با نگاهي گيج سرمو بالا اوردم و به لب هاي پسر بوري كه جلوم ايستاده بود خيره شدم!!! چي داشت ميگفت!!! يكدفعه به خودم اومدم يك دستمو به معني سكوت بالا گرفتم كه باعث شد پسره چشماش گرد بشه و بعدش همدزفري هامو با يك لبخند حرص دربيار از گوشم در اوردم كه باعث شد  سه تاشون به خنده در بيان!!!! و شروع كنن به تيكه پروندن به پسر مو زرد كه اسمشم نايل بود از قبل يك چيزايي درموردشو ميدونستم ولي نه خيلي زياد با نفر بعدي دست دادم
_سلام من هري هستم
سري تكون دادم و گفتم:خوشوقتم دريا هستم
گيج نگام كرد و گفت:د...دريا؟!!؟ اوووف اسم همتون خيلي عجيب غريب و سخته!!!
لبخندي زدم و گفت:عادت ميكني...
و سراغ نفر بعدي رفتم يك پسر با موهاي كوتاه كوتاه قهوه اي و چشماي باريك قهوه اي و لبخندي گيرا اون زودتر شروع كرد و گفت:سلام ليام هستم
_دريا خوشوقتم...
و باهاش دست دادم
_خوشوقتم داريا...
به نحوه تلفظش خنديدم و گفتم:يعني اين اسم اينقدر سخته؟؟؟!!!!!؟
با دستش سرشو خاروند و گفت: يكمممم
نفر بعدي هم كه طبق تحقيقاتم بزرگترين عوض گره بود😉
_سلام دريا هستم
_لويي خوشوقتم
و دست داديم
رسيدم به اخرين نفر كه سرش پايين بود و داشت اروم به سنگي كه زير پاش بود ضربه ميزد عين خل و چلا جلوش ايستاده بودم و منتظر بودم كه اونم مثل بقيه خودش سر حرف رو باز كنه ولي زهي خيال باطل باقي پسرا كه متوجه خيت بودن اوضاع شدن سريع شروع كردن به حرف زدن...
هري:دوريا اين زينه
منم بدتر حرصم گرفت يك نگاه حرص دراور بهش كردم و گفت:اها
و بدون اينكه چيز ديگه اي بگم عين اين بچه تخساي بي تربيت زودتر از همه وارد استوديو شدم تخس كه بودم ولي بي تربيت نه...
همراه دخترا روي يك كاناپه چهار نفره نشستيم. قرار بود كه البوم جديد پسرا امسال با همكاري با ما ساخته شه البته فكر نكنين ما خواننده ايم نه كار تنظيم اهنگ متن شعر و اين چيزا خلاصه بعد از يكم گپ همه راهي يك اتاق بزرگ شديم كه قرار شد محل كارمون باشه منم كه از قبل پنج تا شعر البوم رو نوشته بودم فقط ميموند كارهاي تنظيمش و تقسيم متن شعر بين پسرا از لجم ميخواستم كمترين قسمتا رو بزارم واسه ي زين و متاسفانه كمترين قسمت ها هم قسمت هاي اوج شعر بودن منم مجبوري همونارو تيك زدم واسه ي زين و پارت هاشونو دادم دستشون و زير چشمي زينو ديد ميزدم كه بفهمم عكس العملش چيه؟ اول يكدفعه سرشو بالا اورد و با عصبانيت نگام كرد ولي بعدش به طرز كاملا عجيبي اروم شد و منو توي شوك رفتارش گزاشت...!!!!
******
بچها از همين الان بگين اگه داستانو دوس دارين ادامه بدم چون هنوز حقيقت مطلق هم مونده و خودتون ميدونيد نوشتن دوتا داستان همزمان كار خيلي سختيه
منتظر نظراتتون هستم
فدااااا مداااااا

GentelmanWhere stories live. Discover now