in the bathroom ( part 2 )

1.5K 73 23
                                    

"صبر کن"

و این صدای هری بود که باعث شد متوقف بشم

با تعجب بهش نگاه کردم

"چرا؟!؟ چیزی شده؟؟!!"

هری بدون اینکه بهم جواب بده سریع اومد جلو و با لباش محکم لبامو گرفت و شروع کرد به گاز گرفتن و خوردنشون و وقتی منو میبوسید شرت و سوتینم رو خیلی سریع دراورد
بعد رفت عقب و به همه جای بدنم نگاه کرد و باعث شد سرخ بشم
منم بهش نگاه کردم ، بخار اب داغ همه جای حموم رو گرفته بود و باعث شده بود من هری رو صد برابر خات تر ببینم .
موهای خیسش سیاه شده بود و چشاش تیره تر و اب از سر بینیش میچکید و باعث میشد تتو هاش توی اون نور کم بدرخشن و من ته دلم به چیزی رو احساس کردم

هری دوباره بهم نزدیک شد و دستش رو اروم روی شکمم کشید و اومد جلوتر و در گوشم زمزمه کرد

"(ا/ت) تو خیلی خوشگلی و من همین الان میخام تورو مال خودم کنم"

و بعد لباشو گذاشت روی گردم و سفت اونجا رو بوسید و دستش رو برد سمت سینه هامو و یکی رو توی دستاش گرفت و یکی دیگه روی نوی دهش گذاشت و مدام لیس میزد و من خر لحظه پروانه های توی شکمم بیشتر میشدن

"اه......هری"

ناخداگاه صدای یه ناله ی بلند و از ته گلوم بیرون اومد باعث شد هری سخت تر به کارش ادامه بده

هری دست از بوسیدن بدنم کشید و گفت

"خیلی دوست دارم"

"منم..........."

هری نذاشت حرفمو ادامه بدم و لباش رو گذاشت روی لبامچ این دفعه منم همراهیش کردم و اصلا دست خودم نبود که دارم چیکار میکنم

لب پایینی هری رو بین لبام قرار دادم و مکیدم و بعد گاز گرفتم و هری یه اه بلند کشید

همینطور که همو میبوسیدیم از حموم اومدیم بیرون سمت اتاق خواب رفتیم

هری منو انداخت روی تخت و خودش هم اومد روم کاملا روی من دراز کشیده بود و بدنش رو روی بدن من میکشید و با دیک بزرگش پوسی من رو مالش میداد و باعث میشد بیشتر از این بخوام

"هر..ی لط..لطفا"

"لطفا چی؟؟"

"هری ......من .....منو .....ب..به..
فاک بده .....اهههه"

هری سریع از روی من خزید و از توی دراور کنار تخت یه کاندوم بیرون اورد و گذاشت روی خودش و درباره اومد روی من شروع کرد به بوسیدن و‌لیس زدن گردنم

درسته میخاستم هری الان باکرگیمو ازم بگیره ولی بازم یه ذره میترسیدم
یک به خاطر این که از دست دادن باکرگی درد داره و دواین که دیک هری خیلی بزرگه فکر میکنم که باعث بشه درد بیشتری داشته باشم ولی الان هیچی واسم مهم نیست و میخام هری ر‌و توی خودم حس کنم

فکر کنم هری از چهرم فهمید که مظطربم.
اروم لبامو بوسید و گفت

"هر وقت دردت زیاد بود بگو که حرکت نکنم عزیزم"

"باشه"

هری لباشو روی لبام گذاشت و خودش رو وارد من کرد و باعث شد یه جیغ کوچیک بکشم و یه درد خفیفی رو زیر دلم احساس میکردم ولی حس خوبی بود

هری در حالی که نفس نفس میزد پرسید

"الان.....خو...بی؟؟"

"اره..ف..فقط یه کم درد دارم"

"حرکت کنم؟"

"ا..اره"

هری شروع کرد به حرکن کردن و کم کم درد من از بین رفت و یه حس خیلی خوبی داشتم ناخداگاه هی پشت سر هم ناله میکردم

"فاک.. تو ....تو خیلی ..ت..تنگی .........ناله کن ( ا/ت) ...اسمم رو داد بزن"

هری هی خودشو میاچرد بیرون و میرفت تو هر لحظه سرعتش رو زیاد کرد تا اینکه حس کردم پاهام شروع به لزریدن کرد

"هری .......هری....هر..ی"

اسم هری رو پشت سر هم میگفتم و هری هم ناله میکرد تا اینکه دوتایی با هم اومدیم و هری خودشو ازم اورد بیرون و خودش رو پرت کرد رو من

بعد از چند ثانیه که نفس هامون تروم شد هری گفت

"ازت ممنونم ( ا/ت ) به خاطر اینکه پاکی و معصومیتت رو به من دادی "

"منم ازت ممنونم هری. تو همه ی زندیگ منی"

"دوست دارم ♥"

"منم دوست دارم♥"

حس کردم هری نفس هاش سنگین شده و وقتی نگاش کردم دیدم که خوابیده یه لبخند کوچیگی زدم و اروم زمزمه کردم

"از همه ی دنیا بیشتر میخامت"

پایان

خب دوستان چطور بود

خلاصه با رای و نظراتتون بترکونید

الان ساعت ۲ شب و من دارم واستون اپ میکنم

بای
دوستون دارم
راستی تولد جوجه کوچولومون مبارک

harry styles short storiesWhere stories live. Discover now