my love ( part 3 )

1.2K 58 15
                                    

"به به اقای استایاز هم که اومدن اتفاقا موضوع دعوامون سر ...."

کریس داشت حرف میزد که هری محکم با مشت کوبید توی دماغش و کریس پرت شد رو زمین

ولی من هیچ عکس العملی نشون نمیدادم و با دهن باز به هری نگاه میکردم

خدای من اصلا باورم نمیشه.اون موقع دعوا کردن هم خیلی جذاب و سکسیه

وقتی کریس بلند شد یه فاک گفت و بعد رو به من گفت

"(ا/ت) خانم حسابت رو بعدا میرسم"

و بعد رفت. حالا من موندم و هری.

"ببخشید تورو خدا همش تقصیر من بود . من نمیخاستم شما باهاش دعوا کنید اخه شما ادم معروفی هستید و این براتون دردسر........"

"هیششششششش"

هری انگشتش رو گذاشت روی لبام باعث شد قلبم اتیش بگیره

همین جوری توی چشمای هم زل زده بودیم تا اینکه هری گفت

"چشمات خیلی قشنگه"

"مرسی"

سرخ شدم و سرم رو انداختم پایین و بعد هری گفت که با هم ورقه ها رو جمع کنیم ولی نه! دوباره یه دردسر دیگه اگر خری این نوشته ها رو بخونه ابروم میره. ولی دیگه دیر شده بود و هری نشسته بود و متن ورقه هام رو خونده بود

اول یکم به من نگاه کرد و بعد به ورقه ها نگاه کرد و بعد خیلی اروم گفت

"یعنی انقدر دوسم داری؟؟"

"چی؟؟"

"واقعا تو منو دوست داری؟!"

"خب .. خب راستش....."

هری سریع اومد جلو و لباشو محکم گذاشت روی لبام
وااااییی خدای من لباش عالی بود حتی از تصوراتم هم بهتر بود
من هم توی بوسیدن همراهیش کردم تا اینکه هری رفت عقب و گفت

"هی تو....خانم خوشگل...میشه با من امشب به بیرون بیای؟؟"

"م..من؟؟"

"اره..مگه به جز شما خانم خوشگل تری هم اینجا هست؟....راستی اسمت چیه؟؟؟"

"(ا/ت)"

"چه اسم زیبایی (ا/ت) خانم"

"مرسی"

"پس گوشیتو بده"

گوشیمو دادم بهش و دیدم داره با دستای بزرگش یه چیزی مینویسه و بعد که کارش تموم شد گوشی رو داد بهم

"شمارم رو توی گوشیت سیو کردم بعد باهاش به گوشی خودم زنگ زدم و الان شمارت رو دارم پس برای امشب بهت خبر میدم"

"باشه مرسی"

"پس فعلا...بای بای "

"بای"

هری رفت و من هنوز توی شک بودم . یعنی واقعا الان این لتفاقات افتاد من...هری اصلا باورم نمیشه رفتم توی گوشیم تا شماره. ی هری رو ببینم و وقتی رفتم توی لیست کسی به اسم هری رو پیدا نکردم تا اینکه چشمم به اسم عشق موفرفری افتاد . به لبخند بزرگ روی لبم نقش بست

با همون لبخند بزرگ به سمت خونه راه افتادم و واسه ی قرار امشب لحظه شماری میکردم

"دوست دارم فرفری من"

پایان

خب دوستان اگر بد بود به بزرگی خودتون ببخشید حوصله نداشتم زیاد روش فکر کنم

رای و نظر یادتون نره

به امید روزی که یه همچین اتفاقی واسه ی ما و عشق موفرفری مون بیفته

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Sep 24, 2015 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

harry styles short storiesWhere stories live. Discover now