"اون پسر کی بود لویی؟"
"خفه شو هری به تو ربطی نداره"
لویی برگشت و قدماش و سمت اتاق خواب سریع تر کرد.
"نمیخوام اون بدنت و نزدیک خودم حس کنم چرا نمیری رو مبل بخوابی" لویی پیشنهاد داد و پوزخند زد.
"چطوره تو رو کاناپه بخوابی و من رو تخت خواب نرم خودم؟" هری جواب داد و جلوی لویی ایستاد.
"نه-" لویی داد زد و سعی کرد ازش دور بشه ولی هری با یه بوسه ساکتش کرد.
YOU ARE READING
The Problems (larry persian)
Fanfictionمشکلات بعد از ازدواج. لویی و هری همه چی دارن ولی فقط یکم سلیقه هاشون فرق میکنه. شاید همیشه سکس راه حل خوبی نباشه.. اونا میتونن باهم این مشکلات و حل کنن یا مجبور میشن از هم جدا بشن؟ #larrystylinson