first

4.6K 302 30
                                    

"اون پسر کی بود لویی؟"

"خفه شو هری به تو ربطی نداره"

لویی برگشت و قدماش و سمت اتاق خواب سریع تر کرد.

"نمیخوام اون بدنت و نزدیک خودم حس کنم چرا نمیری رو مبل بخوابی" لویی پیشنهاد داد و پوزخند زد.

"چطوره تو رو کاناپه بخوابی و من رو تخت خواب نرم خودم؟" هری جواب داد و جلوی لویی ایستاد.

"نه-" لویی داد زد و سعی کرد ازش دور بشه ولی هری با یه بوسه ساکتش کرد.

The Problems (larry persian)Where stories live. Discover now