chapter 4

27 1 0
                                    

وقتی که رسیدم خونه هیچ کسی نبود حتی خانم استوین هم نبود حتما باز یادشون رفته یکی دیگه هم اینجا زندگی میکنه وان رو پر کردم و لباسام رو در اوردم تو وان دراز کشیدم ناخواگاه شروع کردم به گریه کردن زجر کشیدن ناخواسته هام آرزوهاییم که پر پر شدن همه اینا باعث میشه بدتر بشم تو رویاهای خودم غرق شده بودم که یه دفعه موبایلم زنگ خورد.
″سلام ″
صدام گرفته و کلفت شده بود.
″اوه سلام امیلی خوبی؟ ″
″اره مرسی تو حالت خوبه لباست چطوره؟ ″
″اوه عزیزم نگران اون نباش ببینم میای باهم با چند تا دوستام بریم بار؟ ″
بدون هیچ فکری گفتم
″نه ″
″هی ضدحال نباش دیگه خب واست آدرسشو اس ام اس میکنم ″
چاره ای دیگه نداشتم من بهش بدهکارم.
″باشه تا ۷:۳۰ اونجا هسم فعلا خدافظ ″
″وااای مرسی عزیزم بابای ″
بعد از اینکه یک ساعت گذشت اومدم بیرون که یکدفعه باز قلبم درد گرفت لعنت بهش این لعنتی کی خوب میشه؟(چقدم بی ادب:دی)
دوتا قرص خوردم و شروع کردم به اماده شدن موهامو گیس کردم و یه سایه خیلی کمرنگ و رژ قرمز کمرنگ زدم و یه تاب و سوییشرت وشلوار جین مشکی پوشیدم سعی کردم که تاپم زیاد اندامم رو معلوم نکنه.
وقتی سوار ماشین شدم خیلی سرد بود بخاری رو روشن کردم و ۸ رسیدم ترافیک سرویسم کرده بود البته.
″هی امیلی یکم دیرتر میومدی زود اومدیا ″
″ترافیک بود ببخشید ″
وقتی داشتم چیپس سفارش میدادم رابرتو دیدم اون لبخندش رو لباش بود اومد سمتم و مودبانه سلام کرد.
″هی سلام امیلی بازم ببخشید! ″
″خب اسم منو از کجا میدونی یادم نیست بهت گفته باشم؟ ″
″آره لیلی بهم گفت. ″
از نزدیک که بهش نگاه میکنم خیلی جذاب تر و دوست داشتنی تر هس.
″هی بچه ها من میرم دسشویی و میام ″
رابرت راه رو با مهربانی بهم نشون داد تنفرم نسبت بهش خیلی کمتر شده یه جورایی ازش خوشم اومده.
در دسشویی باز کردم و با صحنه حال بهم زنی روبرو شدم یه پسر چشم سبز موفرفری داشت یه دختر خیلی کوتاه سبزرو میبوسید.
″میتونید برید کاراتون رو یه جا دیگه تموم کنید. ″
اینو گفتم و اون دختر سبزه نیش خند زدو رف بیرون.
″تو میتونسی یه موقع دیگه بیای ″
″تو خیلی پرو هسی داشتی یه دخترو تو دسشویی زنونه به فاک میدادی؟ ″(من روم نمیشه اینطوری حرف بزنم تَه تَهش فش میخورم:دی)
″دقیقا آره″
بدون هیچ حرفی دستامو شستم و یه تنه بهش زدمو اومدم بیرون نشستم پیش رابرت و بهش لبخند زدم که دیدم فرفری داره میاد سمتمون.






خب هری وارد شد خیلیم جالب و ناگهانی من هر روز آپ میکنم حتی اگه نظر و رای ندید چون پوست کلفتم;-)

MartianWhere stories live. Discover now