بوی دود توی کلاب گلوی دختر رو میخاروند و باعث میشد که دختر مدام سرفه کنه. چند دقیقه منتظر موند تا گارسون بیاد. پشتش سمت بار بود و داشت به آدمای مستی که اون وسط خودشونو به هم میمالوندن نگاه میکرد. از انتظار متنفر بود. صدای یکیو پشت خودش شنید و برگشت سمت صدا ولی چیزی که دید یخورده فرا تر از انتظارش بود.
-اوه چه عجب! یکی اومد این طرف..
دختر اینو با بیحوصلگی و کمی عصبانیت گفت و به چشای سبز رو به روش خیره شد. پسر هم ابرو هاشو داد بالا
-کار نداری میخوام برم... کلی مشتری این...
دختر حتی اجازه نداد سر حرفشو تموم کنه.
-ویسکی... هرچی درصد الکلش بالاتر باشه بهتره...
پسر هم برگشت و یه بطری دست نخورده رو باز کرد. دختر میتونست بوی الکلش رو از اون فاصله بشنوه. یه پوزخند زد و توی دلش پسر رو تحسین کرد. گردن بندشو درست کرد و لباسشو جلوتر کشید که پاهاش توی جوراب بلندش زیاد مشخص نباشه. وقتی سرش رو بالا اورد گیلاسش جلوش بود. گیلاسشو سر کشید و منتظر پسر رو نگاه کرد. پسر ابروهاشو بالا داد و گیلاس رو باز پر کرد.
-بار بعدی که گیلاستو خالی کردی به گارسون بگو برات پرش کنه نه من.
-اونوقت تو نقش کلم بروکلی رو اینجا بازی میکنی؟
-من گارسون نیستم. جای دوستم ایستادم. اون الان میاد.
پسر اینو گفت و یه پوزخند زد. از پشت بار اومد بیرون و جاشو با یه مرد عضله ای عوض کرد. کسی که تازه ایستاده بود لبای گرد و چشمای ریزی داشت که درخشش چشماش نمیزاشت دختر درست رنگ چشماشو تشخیص بده. بی تفاوت برگشت ولی متوجه اون چشمای سبز بغلش نشد.
-واقعا کوری یا مثلا خودتو میزنی به نفهمی؟
دختر از ترس تکون بدی خورد با عصبانیت به پسر چشم غره رفت.
-یه سوال ازت دارم.
-بگو.
-میدونی بیشعوری؟
-اوه.... هههه... نه من بیشعور نیستم. من هریم.
دختر حواسش به لبخند خوشگل هری بود و عمق چالاش. آروم اسم خودشو زمزمه کرد
-سیدنی
چشمای پسر برق زد. لبشو گاز گرفت و با خنده گفت
-اسم قشنگی داری! واو... واقعا سلیقه کسی که این اسم رو روت گذاشته رو تحسین میکنم.
-مرسی... تو هیپستری؟
-اممم.... اره خب....
دختر سر تکون داد و لیوان مشروبشو تموم کرد.
-تو... یا متال هستی یا امو دارک؟
-متال.
-و توی کدوم آرمی هستی؟