قسمت نهم

566 63 0
                                    


كستيل گردنبند رو به تيلور نشون داد
چشماي طوسيش از خوشحالي برقي زد و لبخند زد
گردنبند رو گرفت و كستيل رو بغل كرد و كنار گوشش زمزمه كرد- ممنون
متوجه نگاه ناراحت كستيل شد
چونش رو در دست گرفت و مجبورش كرد بهش نگاه كنه
كس- مشكل چيه؟
كستيل اروم گفت
-من بهش خيانت كردم. از احساستش عليهش استفاده كردم
بغض كرده بود و ميخواست گريه كنه
تيلور- اشكالي نداره، دين ميبخشتت
لبخندي به كس زد و چونشو رها كرد
به سمت ميز وسط اتاق رفت و گفت
-خب حالا ما بايد اينطرف و اونطرف بريم و سعي كنيم خدا رو پيدا كنيم و بعد ميتونيم اين مشكل رو حل كنيم
و به كس چشمكي زد
تيلور نفس عميقي كشيد و دستشو توي موهاش فرو كردو لب پايينشو گاز گرفت
كس- مشكل چيه؟
تيلور- يه چيز ديگه هم احتياج داريم
ناپديد شد و بعد دوباره ظاهر شد توي دستش يه بطري با يه مايع شفاف بود. اونو توي يه كاسه ريخت و شروع به خوندن لاتين كرد
كس پشت تيلور وايساد و همونطور كه به كاراش نگاه ميكرد ذهنش مدام دور و بر دين ميگشت و اينكه چحوري به احساسات دين لطمه زده
دين سرعت ماشينو خيلي بالا برد
سم با نگراني گفت- دين چته؟
دين-بايد اونا رو پيدا كنم
سم- اونا ديگه كين؟
دين- تيلور و كس
هرچي سرعتش بالا ميرفت مشتش رو به دور فرمون محكمتر ميكرد
دين- بايد گردنبند رو پيدا كنم و بايد تيلور رو بكشم. حتي شايد كس رو
سم- منظورت چيه؟ كس چه ربطي به اين ماجرا داره.
دين- هيچي. هيچ ربطي نداره
سم فرمون ماشين رو پيچوند و اونا رو به طرف بيرون جاده برد
دين فرياد زد- چته؟
از ماشين پياده شد و درو محكم پشت سرش بست
سم به دين نگاه كرد
سم- بايد حرف بزنيم. از اون موقعي كه با كس شكار رفتي عجيب رفتار ميكني
دين- نميتونم چيزي بهت بگم
سم- چرا نميتوني؟
دين-چون...
با فرياد بقيه خرفشو ادامه داد
دين- چون اشتباهه
سم هم فرياد زد- چي اشتباهه؟
خشم و عصبانيتشون با فرياد هايي كه سر هم ميكشيدن بيشتر ميشد
دين با فرياد_ همه چي! نميتونم، ديگه نميتونم
سوار ماشين شد و در رو بست
به در طرف سم نگاه كرد و داد زد
دين- سوار شو، بايد پيداشون كنيم
سم سوار ماشين شد و در رو بست. دين به طرفش برگشت و گفت
دين- بحث تمومه؟
سم خرخري كرد ، دين استارت زد و راه افتاد
سم- حالا از كجا كس رو پيدا كنيم
دين- نميدونم
سم- نميشه دعا كنيم؟
دين- شايد.....، اگه بخواد با من حرف بزنه
سم- يعني چي؟
دين- يعني ... هيچي
دين به سم نگاه نكرد و به خركتش ادامه داد
نميدونست كجا داره ميره ولي ميدونست بايد حتما كستيل رو پيدا كنه و بهش بگه چه اتفاقي بين اون و تيلور افتاد. بهش توضيح بده كه به تيلور هيچ حسي نداره و شايد، شايد احساس خودش به كس رو هم بيان كنه. اما قبلش بايد به سم بگه. بايد حتما بهش بگه كه از وقتي كستيلو ديده چي اذيتش ميكنه.
سم موبايلشو و دراورد و گفت
سم- بهش زنگ ميزنم
شماره كستيل رو گرفت
سم- كس، كجايي
يه مدت ساكت شد و باعث شد قلب دين موقع خرف زدنشون وايسه
سم- تيلور با توئه؟... خيلي خب...ما، من به زودي ميبينمت
قطع كرد
دين- يعني چي؟
سم-نميخواد تورو ببينه
دين-چرا
دين اخساس ميكرد قلبش درد ميكنه
سم لبشو گاز گرفت
-نميدونم گفت فقط من بيام. چرا نميخواد تو رو ببينه؟
دين- نميدونم
دين لبشو گاز گرفت و اه كشيد. "بايد به سم بگم، حتما بايد بهش بگم."
دين- سم بايد راجع به اتفاقي كه افتاد يه چيزي بهت بگم
سم- باشه هرچي ميخواي بگو
سم به سمت دين برگشت و باعث شد دين ناراحت بشه
دين چشماشو باز وبسته كرد و به در طرف خودش تكيه داد، نفس عميقي كشيد و گفت
-بابا هميشه بهم ميگفت اشتباهه، اما يه چيزي، يه چيزي درون من اونو ميخواست. ديگه نتونستم باهاش بجنگم، نتونستم.
سم- راجع به چي خرف ميزني؟
در همين لحظه تلفن سم زنگ خورد
سم- اره... تو راهم...دين تو هتله
سم قطع كرد
دين- كس كجاست؟
سم- چند مايل بالاتر جاده. داشتي ميگفتي.
دين- نه بريم
ماشينو روشن كرد و به راه افتاد
باز هم دين نتونست به سم بگه اخيرا راجع به كس چه احساسي داره.
سم اشاره كرد- اينجاس
دين نگاه كرد و خونه تاريكي رو ديد
خونه اي متروكه و خراب با پنجره هاي شكسته كه پشت درخت ها مخفي شده بود. ماشين رو پارك كردن و پياده شدن
سم- من اول ميرم تو، تو همينجا منتظر باش
دين به سمت پشت خونه راه افتاد و جنگل پرپشتي رو ديد. در همون لحظه در پشتي باز شد و دين خودش رو پشت يه بوته مخفي كرد. كستيل رو ديد كه از خونه بيرون اومد و روي ايوان خانه نشست. چشماي ابيش با كنجكاوي هميشگيش توي تاريكي جنگل ميگشت. دين همونجا نشست و به كستيل، اسمون و ستاره ها نگاه كرد. وقتي پاشو روي يه شاخه كوچيك گذاشت تقريبا داشت ميوفتاد و اون شاخه با صداي بدي شكست.
چشماي كستيل به سمت جنگل رفت. قلب دين داشت مي ايستاد وقتي ديد فرشتش از جا بلند شده و دقيقا داره به ظرف اون مياد.
دين همش از خودش ميپرسيد" چي بهش بگم؟" ولي ديگه خيل دير بود و كستيل اونو ديد. كس بالاي سرش ايستاد و گفت- اينجا چيكار ميكني دين؟
صداي كستيل خيلي عصباني بود
دين- با سم اومدم
با خودش فك كرد" واقعا ميخوام بهت حقيقت رو بگم. بگم عاشقت هستم ولي ميترسم. ميترسم پسم نزني"
كس- از دستت عصبانيم دين
دين از جاش بلند شد- چرا؟
كس- بخاطر كاري كه با تيلور كردي. راجع به ارتباطمون بهت گفت؟
دين- نه
كس- مهم نيس
دين- گوش كن كس، راجع به كاري كه با تيلور كردم. من واقعا منظو...
اما قبل از اينك بتونه جملشو تموم كنه كستيل دين رو به سمت يه درخت هول داد و بوسيدش. انقد محكم بوسيدش كه دين ميتونست قسم بخوره كه لبش باد ميكنه. كستيل شروع به كشيدن موهاي دين مرد و دين زبونش رو وارد دهن كس كرد و كستيل زيونش رو گاز گرفت. دين ناله اي كرد درد و لذت باعث ناله كردنش ميشد. بعد دست كستيل شروع بع حركت روي بدن دين كرد
دين شروع به در اوردن لباس كس كرد و كس مشغول گاز گرفتن گردن دين بود. بعد لباس هاي همديگه رو دراوردن و هردو لخت اونجا ايستادن. سرما ي هوا مهم نبود چون بدناشون داغ و اماده بود. دين شروع به بوسيدن گردن كستيل مرد و كستيل سرش رو عقب داد. دين يكدفعه كستيل رو روي زمين انداخت و خودش روي اون افتاد. دست كس لابلاي موهاي دين حركت ميكرد. كستيل با للخند گفت- تو مرد زيباييي هستي
دين- تو هم خيلي عجيب غريبي
و دوباره مشغول بوسيدن كس شد. عرق روي پيشوني دين با عرق كس قاطي ميشد. دين صورت كس رو به طرف پايين برد و مشغول بوسيدنش شد.
هردو بلند شدن. گردن دين پر از جاي گاز بود و گردن كس پر از جاي كبودي. هر دو لباساشون رو پوشيدن و دين يكبار ديگه كس رو بوسيد. قبل از اينكه بالاخره وارد خونه بشن سم و نيلور داشتن حرف ميزدن. وقتي واود شدن تيلور ليخندي به كستيل زد و دين از كس فاصله گرفت
سم- اون بيرون چه خبر بود؟
دين- گم شده بودم، كس پيدام كرد
دين دروغ گفت و چهره كس تو هم رفت. تيلور متوجه شد و دستش رو روي شونه كس گذاشت. سعي كرد حالش رو يكم بهتر كنه. ميدونست دين كس رو دوست داره ولي هموز ميترسه كه اعتراف كنه. كستيل براش مهم نبود ولي براي دين بود. اين كستيل رو از درون ميخورد و دين متوجهش شده بود ولي نميتونست راجع بهش كاري بكنه چون ميترسيد. ميترسيد اعتراف كنه و باعث نااميدي پدرش بشه كه پسرش همجنسگراس
اما كستيل دوستش داشت، با تموم قلب و روحش
مشكل اينجا بود كه دين نميتونست اعتراف كنه. چون ميترسيد پدرش رو نااميد كنه

The New human(Persian translation)Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt