Chapter 1

3.5K 263 127
                                    

لویی تقریبا پرید وقتی صدای تق تق آروم در استودیو رو شنید ، بندهای انگشتاش بخاطر فشاری که روی میز برش می اورد سفید شده بودن ، سعی کرد نفس عمیقی بکشه و لبخند بزنه ؛
برگشت و به لیام که با شیطنت سرش رو از لای در اورده بود داخل نگاه کرد ،

اون مردد بود که بیاد داخل و باعث بشه خلوت لویی بهم بخوره.

"اشکال نداره ، بیا داخل ، فقط داشتم این طرح رو برش میدادم."

لویی لبخندی زد و دسته ی بزرگ پارچه های بریده شده رو گذاشت پایین ،
لیام با قدم های بلند اومد داخل و به میزی که روش پر از پارچه های عالی و ورقه های الگو بود نزدیک شد.

لیام هیچ نظری نداشت که لویی با این پارچه ها چیکار میکنه ولی میتونست زیباییه جنس ها و رنگهایی که لویی برای هم انتخاب کرده بود رو ببینه.

لیام دستشو دور شونه های لویی انداخت ، لویی آه کشید و خودشو به لیام تکیه داد.

"خوب پیش میره؟"

لیام آروم پرسید.

" خب ، همه چی داره خوب پیش میره ، اما از دخترا خواستم بپرسن ، چون من یه مدل مرد میخوام اما اونا کسی رو نتونستن پیدا کنن ، و الان مجبورم خودم بگردم ، ولی وقت ندارم و فکر نکنم کسی هم راضی بشه.."

"ببین لویی ، میدونی که زین میتونه این کار رو برات انجام بده ، یا من؟ "

لیام پیشنهاد داد ، چون متنفر از اینکه دوست صمیمیش رو کلافه ببینه ،

" میدونم لی و ممنونم ، اما برای این چیزی که من طراحی کردم ، زین خیلی کوتاهه و تو هم خیلی برای این کت عضله ای هستی "

لویی آه کشید وقتی سمت مانکنی رفت که لباس ناتمومش تنشه.

" من یه آدم قد بلند و لاغر نیاز دارم"

"چرا تو تیم بسکتبال دنبال یه نفر نمیگردی؟ "

لیام دوباره پیشنهاد داد و نوک انگشتاش رو روی میز کشید ،

" هانا از رابین پرسید اما مسابقه ی اونا دقیقا روز کت واکه ، پس هیچ کدومشون این کار رو انجام بدن "

لویی توضیح داد.

" اما الان باید برگردم سره کارم "

اینو گفت چون دیگه نمیخواست درمورد اون موضوع حرف بزنه چون باعث میشد استرسش بیشتر بشه.

" باشه لویی ، پس من تنهات میزارم "

لیام گفت و دستش رو روی شونه ی لویی گذاشت.

Fading || L.S | CompleteWhere stories live. Discover now