• 11 •

405 68 11
                                    

"هری, میشه حرف بزنیم؟"

"البته بیبی, در مورد چی؟"

" من دیگ نمیتونم اینو ادامه بدم"

"چیو نمیتونی ادامه بدی؟"
صداش نامطمعن بود.

"من دیگ نمیتونم باهات باشم"

"چی؟چرا؟"

"من فقط,دیگ نمیتونم"

"نه عزیزم ,لطفا! من نمیتونم از دستت بدم"
صداش شکننده بود.

"بهم نیاز نداری!"

"دارم, عزیزم, بهم اعتماد کن, دارم"

"نه نداری, تو به اون احتیاج داری نه من"
با اطمینان گفتم.

"همه اینا درباره اونه؟ واسه والری؟"

"اره, اره هری, در مورد اونه!"

"چرا؟"

"چون تو همه چیز اونی و اونم همه چیز تو"

"خودمون چی؟ من برای تو چیم؟"
با عصبانیت گفت

"تو دنیای منی هری, اما برای تو, من فقط یه نیمه ی دیگتم!"

_________
Holy Shit :|
Holy fvck:'(

Words (Pesrian Translate)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora